شاید از علاقهاش به سینما باشد یا انزواطلبی خودش، شاید هم تمایلاش به رفتن و بیثباتی و سفرهایش به اروپا و اطراف آمریکا و ماندن در مکانهای نامعلوم…
هر چه هست، جریانی در نقاشیهای ادوارد هاپر وجود دارد که بیننده را با خود به درون قصههای دنیای نقاشیاش میبرد. آنقدر آدم را نگه میدارد، تا بتواند در ذهن یک داستان بسازد برای زن تنها در هتل یا مرد و زن نشسته در غذاخوری یا مرد تنها در پمپبنزین دورافتاده؛ داستانی ساده که در نهایت معمولی است؛ اما هیچ نشانی از آن داستان معمولی در نقاشیهای واقعگرایانه ادوارد هاپر وجود ندارد.
من این صحنه را از یک رستوران در خیابان گرینویچ ویلیج در نزدیکی خانهام، چند قهوهخانه، شیب خیابان و ویترین شیشهای سر نبش الهام گرفتم. من داشتم تنهایی یک شهر بزرگ را نقاشی میکردم.
ادوارد هاپر
سایه و روشن فضا، زاویههای بالا با سقفهای مشخص و معماری خانههای رو به درها، پنجرههای بزرگ و عریض، سرهای فروافتاده، سوژههای پشت به بیننده و کشتزارهای پهناور و خالی، فانوس دریایی، ساحل و… اینها بعضی از المانهای این نقاش دوستدار سینما و تئاتر تنهاست که کشیده شدهاند؛ تصاویر بیحرکت و متفاوت با آمریکای پرچنبوجوش و نیویورک پرازدحام… آدمهایی که در سالن سینما، اتاق کار، کنار دریا و در کافه و هتل تنهایند و به هم نگاه نمیکنند.
پادکست گوشه درباره ادوارد هاپر، در یوتیوب گوشه:
زنهای نقاشیهایش بیشتر شبیه به هماند. همسرش اجازه نمیداد غیر از خودش از کسی دیگر پرتره بکشد. مردها هم انگار ادامه همدیگر هستند در تابلوهای دیگر؛ در محیط کار یا در حال استراحت کنار دریا یا نشسته در پیادهرو. خودش گفته در موقعیتهای مختلف، بیشتر میخواسته نوری را که به یکطرف خانه تابیده شده، بکشد.
هاپر جایی درباره ایدههای نقاشیهایش گفته: اگر بتوانید چیزی را با کلمه بیان کنید، دیگر دلیلی برای کشیدناش وجود ندارد.
این تابلوها شاید نتیجه چند سفر هاپر باشد به اروپا و زندگیاش در پاریس و گشتوگذارهایش در کافهها، گالریها، موزهها و اشنایی با آثار نقاشهای بزرگ اروپا، فرارش از آدمها و فضاهای شلوغ ادبی و هنری آن سالها و همینطور شبگردیهایش در نیویورک و آشناییاش با نور چراغهای شب.
در این گالری ۱۲نقاشی از کارهای ادوارد هاپر را ببینید:
نظر شما