ورودی، سه دلار است. پاکت نارنجی آویزان را از صندوق باز میکنیم و برای هر ماشین سه دلار در دل پاکت میگذاریم. اگر سخاوتمندترید، سکه و اسکناس بیشتر هم تقدیر میشود. دنباله پاکت را از روی نقطهچین میبُریم و داخل اتوموبیل میگذاریم، مقابل شیشه در دیدرس. این تمام روندی است که برای ورود به یک بخش بزرگ از «دریاچه بزرگ نمک» در شمال ایالت یوتا در آمریکا باید انجام شود.
اگر قایقی دارید میتوانید به دل دریاچه بزنید. اگر دوست دارید در ساحل نمک و پر از سنگهای رنگبهرنگ و زیبایش قدم بزنید، مانعی نیست. اگر هم علاقه به تاریخچه و دانستههای علمی دریاچه دارید، میتوانید به مرکز جهانگردی و اطلاعات، سفری بروید که مستندهای متنوعی از دریاچه پخش میکند و پُر است از نشان و سوغات و سنگها و نمک دریاچه برای خرید و یادگاری.
گشتهای نامحسوس در منطقه (بیشتر داوطلب) مراقبند کسی چیزی به فضا و طبیعت دریاچه اضافه نکند یا از خاک و سنگ اطراف چیزی کم نشود.
جزیرههای کوچک و بزرگ، محل خوشگذرانی و دیدزدن پرندههای فصلی زیبا و چشمنواز هستند که ورودی از دو دلار (روزانه) تا ۷۵ دلار (سالانه) دارند.
تابلوهای تصویری با اطلاعات مربوط به پوشش گیاهی، سنگها، جانوران و پرندگان مهاجر نصب شده و با گشتن بین آنها و تماشای واقعیت موجود در فضا، میتوانیم بخشهای مختلف منطقه را ببنیم.
در دریاچه بزرگ نمک یوتا، جلبکی تولید میشود که بوی خوبی ندارد و بعضی از مردم منطقه چندان دل خوشی از آن ندارند، اما این ماده، به غرب آسیا صادر میشود تا در غذاهای آسیایی استفاده شود و آنطور که فیلم مستند مرکز بازدیدکنندگان میگوید، صادرات این جلبک «سالانه ۵۰ میلیون دلار» نصیب شهر و مردم سالت لیک میکند. پرندگان در جزیرههای خُرد و کلان این دریاچه، صاحب منطقه و لانهاند. همهجا هشدار داده شده که نباید سکوت و شرایط زندگی حیات وحش به هم بخورد تا مهاجران زیبا و باوقار، احساس امنیت کنند.
به این دریاچه با مساحت چهار هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع، به چشم یک مجموعه فرهنگی، آموزشی، گردشگری، صنعتی، اقتصادی و غذایی نگاه میشود که سالی میلیونها دلار برای شهر درآمد دارد. گفته شده این دریاچه بیش از ۱/۳ میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا کمک میکند.
معدن مس مقابل دریاچه، جدا از مسائل احتمالی زیستمحیطی، فعال است و محصولات مسی مثل دستبند و گوشواره و کاسه و بشقاب در موزه دریاچه به قیمت مناسبی فروخته میشود.
[alert type=secondary close=no]
با این حال شاید حال این دریاچه مشهور چندان خوب نباشد؛ آب «دریاچه بزرگ نمک» در شمال یوتا سال پیش به کمترین حد در ۵۰ سال گذشته رسید. دستکم چهار سال است که این خشکی ادامه دارد. بعضی از قایقها را از آن بیرون آوردهاند و برخی از فعالیتهای روی آب تعطیل شده است. پژوهشهای زیادی درباره دلایل این خشکی شروع شده. پژوهشگران البته سالهاست روی این موضوع کار میکنند و این شرایط را پیشبینی کرده بودند.
آمریکا در برخورد با این دریاچه در دورههای مختلف، تصمیمهای اشتباهی گرفته و شرایط طبیعی و زیستمحیطی منطقه را به هم ریخته است. ساختهشدن پمپهای بزرگ برای گرفتن آب از زیر زمین، ساخت یک جاده دسترسی و استفاده بیش از حد از آب برای کشاورزی، اثرهای ترسناکی بر دریاچه بزرگ نمک گذاشته، اما در دهه ۸۰ میلادی این طرحها معلق شد تا دریاچه به زندگیاش ادامه دهد. با این حال، بین دولت فدرال، ایالت و شهر، همیشه کشمکشهایی در مورد نگهداری یا روشهای سودبَری بیشتر از این دریاچه وجود دارد. دولت اما با وضع قوانینی که گاهی به روز میشوند، فعالیت معدنها، کشاورزان و گردشگری را در بیشتر مواقع به نفع ماندگاری دریاچه تنظیم میکند.
[/alert]
دریاچه ارومیه
ارومیه در شمالغرب ایران که با وسعت، عمق و شوری مشابه «دریاچه بزرگ نمک»، خواهر خوانده این دریاچه آمریکایی نامیده میشود، حالا با افزایش شورهزار و فرسایش خاک و غلظت نمک و تاثیر منفی بر زندگی موجودات و نابودی تالابهای منطقه، تبدیل به دردسری بزرگ شده.
دریاچه ارومیه، با مساحت پنج هزار و ۲۰۰ کیلومتر مربع در سال ۱۳۴۶ خورشیدی (چند سال زودتر از شروع ساختوسازهای دریاچه بزرگ نمک در یوتا) به عنوان منطقه حفاظتشده در کشور معرفی شد. کمی بعد تبدیل به پارک ملی شد و سال ۱۳۵۵ یونسکو نامش را در فهرست مناطق زیستکره منتشر کرد.
دریاچه ارومیه زمانی مرکز بزرگی برای کشتیرانی در ایران بود. پُر از قایقهای تفریحی و محلی برای طبیعتگردی در جزیرههای کوچک و بزرگش. زمانی مرکز زندگی قوچ ارمنی بود و پلنگ در جزیرههایش رها میشد تا تناسب زیستمحیطی جانوری حفظ شود. مرکز مهاجرت فلامینگوها و پلیکانها از آفریقا و روسیه هم بود و محل پرورش میگوی ریز آرتمیا و جلبکی که در دریاچه نمک یوتا هم رشد میکند.
اما گویا چه آن زمان و چه حالا که دریاچه روز به روز خشکیدهتر میشود، ایده عملی برای درآمدزایی، گردشگری و استفاده از شرایط زیستمحیطیاش، پیاده نشده. دریاچه ارومیه با شرایط ناامیدکننده امروز و زیباییهای دیروزش انگار نمیتواند تبدیل به یک قطب اقتصادی و گردشگری شود. دریاچهای که بعضی میگویند بزرگترین دریاچه آب شور جهان بوده و میتوانسته مرکز درمانی (گِل، لجن و نمک) و طبیعتگردی هیجانانگیزی برای منطقه باشد، خشکیده و ریزگردهای نمکیاش برای مردم، بیماری و برای کشاورزان، بیکاری آورده است.
در سالهایی که طرحهای توسعه در اطراف دریاچه نمک یوتا متوقف شد، کشاورزی برای «رشد و استقلال» ایران سال به سال بیشتر و بیشتر شد و آب رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه را بلعید و به تعداد چاههای کَندهشده غیرقانونی برای آبیاری اضافه شد. رشد صنعت اولویت پیدا کرد و سدسازی رونق گرفت و دریاچه، هر سال لاغرتر و پژمردهتر شد. پرندگان مهاجر رفتند و نمک ماند و شورهزار.
شاید دریاچه تازه شروع کرد به انتقامگرفتن از مردم و منطقه. حالا کسانی هستند که میگویند، دریاچه ارومیه زمانی خیلی زیبا بود و تنها ویژگیاش هم همین قشنگی و جذابیتش بود، اما الان نیست. بیمار است. مداوا هم نمیشود. باید از آن دل بکَنیم و به جایش پارک انرژی، گیاهی، حیوانی درست کنیم؛ یک فضای مصنوعی بر جسم و جان دریاچهای بسازیم که زمانی برگزاری تورهای آب و لجندرمانی در آن رونق داشته. مردم میرفتند تا در آب شور و گل دریاچه درد مفصل و استخوانشان را همراه با مشکلات پوستی و پینه و ترکهایشان کم کنند. از تنها راههای درآمدزایی و معمولی که چندان هم همهگیر نشد.
[alert type=secondary close=no]
جزیرهها، صخرهها، پوشش گیاهی مخصوص منطقه، گیاهان درمانی، خزندگان و پستانداران بومی و مهاجر که برای گردشگران اهل دیدبانی حیاتوحش جذابند، در دریاچه ارومیه نادیده گرفته شده و درآمدی از استخراج مواد معدنی، گردشگری و حیات وحش، که خواهر خوانده آن در آمریکا با آن زنده است، نصیبش نمیشود؛ درست برعکس شهر سالت لِیک، در یوتا که نامش را از دریاچه نمکینش گرفته و به آن مدیون است و آدمهای کاربلد، دوستدار و داوطلب، کارهای مربوط به دریاچه نمکشان را میچرخانند، دریاچه ارومیه برای مردم منطقه آذربایجان، بیماریزا شده و بیکاری، مهاجرت و فرار از منطقه را به وجود آورده.
شاید دریاچه بزرگ نمک در یوتا نشان دهد که چه دشوار است بدون درآمد اقتصادی و فرهنگی، مفهوم یک دریاچه با این وسعت تعریف شود.
دریاچه ارومیه دوستداران زیادی دارد که ابزاری برای زندهنگهداشتن و زندگی کردن با آن ندارند. شاید از دید برخی، حتی بیشتر به عنوان مشکل شناخته میشود: یکروز یکی میگوید آن را از بیخ خشک کنیم و نمکش را به بخش صنعتی بفروشیم و بیخیال دریاچه بودنش شویم، چون بیماریاش قابل درمان نیست.
یک روز کمیتهای برای احیایش راهاندازی میشود با بودجه میلیارد تومانی که برنامهریزی هر بخشش ماهها زمان میبرد؛ ماههایی که از عمر دریاچه میکاهد.
یک روز هم مینشینیم و به انتقامگرفتن دریاچه ارومیه از خودمان چشم میدوزیم که با خشونت و کجفهمی و منفعتطلبی، جانش را به لب رساندیم و از زیباییهایش هیچ نگذاشتیم و زندگی را از رگهایش گرفتیم.
[/alert]
نظر شما