
این صحنه آنقدر بر نیچه سخت تمام میشود که به فروپاشی او میانجامد و او را به مدت دهسال درگیر جنون و آشفتگی ذهنی میکند. اما چه اتفاقی برای درشکهچی میافتد؟ ظاهرا زندگی درشکهچی که در فقر کامل به سر میبرد و بیپناه و خسته است، در فیلم «اسبِ تورین» ادامه پیدا میکند؛ پیرمردی بداخلاق، بیحوصله، لجوج و مغموم، با دختر جوان همیشه ساکتش در کلبهای سرد و نمور در مکانی دورافتاده که از شدت باد و توفان، لرزان و تباه به نظر میرسد، روز را شب میکند.
روز با هیچِ مطلق شروع میشود؛ با یک دورهکردن بیحاصل از صبح تا شبی که اگر شروع هم نمیشد،
هیچ فرقی نمیکرد؛ با پوشاندن لباسهای چندلایه و کهنه که دخترش با انزجار مثل یک وظیفه ناراحتکننده انجام میدهد. یک دست پیرمرد کار نمیکند و دختر هر روز به او در زمانی طولانی، خستهکننده و کشدار، لباس میپوشاند و عصر با همان روند ناامیدکننده و آزاردهنده، لباسهای بیرونش را درمیآورد و دوباره لباس مندرس خانه را به او میپوشاند.

غذا هر روز بدون استثنا، دو عدد سیبزمینی آبپز را همانطور از آب جوش درآمده با یک مشت نمک روی میز میگذارد و پیرمرد با همان یک دست، پوست میکند و نصفهنیمه میخورد.

«بهشت همین حالا مال آنها شده و تمام رویاهای ما هم همینطور؛ هر دَم (لحظه) مال آنهاست، طبیعت، سکوت و آرامش بیحد و حصر هم مال آنهاست، حتی ابدیت و جاودانگی هم مال خودشان است. همهچیز در این دنیا نابود شده اما این خَواصِ قشنگ، خوبها و همهچیز تمامها، سرجایشان ایستادهاند…»

فیلم: اسب تورین، ساخته بلا تار The Turin Horse Béla Tarr Ágnes Hranitzky 2011
نظر شما