هنری دیوید ثورو، نویسنده، شاعر، فیلسوف و طبیعتگرای آمریکایی، آرزو داشت اگر هر لحظه مُرد، حسرت یک زندگی طبیعی، آرام و دور از هیاهوی اقتصادی و اجتماعی بر دلش نمانده باشد. او که درسخوانده دانشگاه هاروارد بود، آن هم بیش از ۱۵۰ سال پیش، تصمیم گرفت از دولت، دین، سیستم آموزشی، جامعه و سبک زندگی که مثل هزاران انسان، از جایی دیگر، برایش برنامهریزی شده بود، بِبُرد و دو سال و دو ماه در نقطهای جنگلی دور از شهر، زندگی کند. او از چیزهایی دست کشید که حس میکرد، عمرش را هدر میدهند.
شما باید عاشق زندگیتان باشید، حتی اگر احساس شکست میکنید و از آن رضایت ندارید. زندگی تیره و تار نیست، اشکال جای دیگری است. باید ببینید چرا اسیر تیرگیهایی مثل بانک و جامعه شدهاید.
برای ثورو، نیازهای معنوی، عاطفی و طبیعی انسان و رابطه با طبیعت بسیار مهمتر از رابطه با اشیا بود. او معتقد بود، انسان هر چقدر به خودش وابسته و خودبَسنده شود، سادهزیست باشد و خودش را از قرضهای مختلف نجات دهد، زندگی خوشتر و باکیفیتتری را تجربه می کند. قرضهای مورد نظر او همین وامها و بدهیهای بانکی است که نزدیک به یکونیم قرن بعد ما همچنان درگیرشان هستیم. آقای ثورو، در سالهایی که هنوز عمری از مدرنیزهشدن جهان نمیگذشت، سادهزیستی آگاهانه و از روی انتخاب شخصی را ملاک قرار داد و مقابل دامهای بازار و اقتصاد و بردگی بانکها ایستاد تا مثل بقیه آدمها در طول زندگی، با بیشتر خریدن، خودش را مقروض و مدیون نکند.
او زندگی در کنار تالاب «والدن» در ایالت ماساچوست در آمریکا را انتخاب کرد. ثورو معتقد بود انسان نباید ابزارِ ابزارش شود، پس با خودش تَبَر بُرد و به اندازه نیازش درخت بُرید و یک کلبه چوبی کوچک با کمترین هزینه ساخت؛ با آجرهایی که قبلا استفاده شده بود و وسایل دست دوم و اشیا دورریختنی مردم. کنار کلبهاش هم یک زمین کوچک را با کاشت حبوبات آباد کرد. جزئیاتشان را هر روز نوشت تا بداند چطور باید مصرفش را با مزرعه کوچکش تنظیم کند. او در یادداشتهای روزانهاش نوشته، این خوراکها به روحش میرسد، به کسی بدهکار نیست، وام و قرضی ندارد و نگران هیچ بخش اضافهای از زندگیش نیست.
من به تجربه و ایمان، دریافتهام که رتق و فتق زندگی بر روی این خاک، نه محنت که مُفرّح است؛ اگر ساده و خردمندانه زندگی کنیم.
هنری دیوید ثورو صد و شصت و شش سال پیش جزئیات همین سیر و سلوک را از لحظه تصمیم سختی که گرفته تا ساخت کلبه و این سبک زندگی در کتابی به نام «والدن؛ یا زندگی در جنگل» نوشته است.
سالها بعد، دهها شکل دیگر از این کتاب چاپ شد. کتاب «ثورو در والدن» یکی از اینهاست برای بچهها در سن ده تا چهارده سالگی.
ثورو به بچهها هم نشان میدهد، ثروتمندترین انسان کسی است که لذتهایش، ارزانترینند.
ثورو در کتابش (والدن) به ادبیات شرق از جمله ایران و حکایتهای اخلاقی سعدی در گلستان اشاره می کند و نگاه تحسینآمیزی به سبک زندگی شرقی دارد. او آنقدر به سعدی علاقه داشته که در یادداشتهای روزانهاش نوشته: «او برای من غریبه نیست. سعدی با اندیشههایش همچنان در من زنده است.»
دیوید ثورو میگوید، کالا تجسُد و تبدیل یافتهٔ عمر و روح است. قیمت هر کالا مقدار عمر و روحی است که میدهی تا آن را بدست آوری اما باقی عمرت را برای استعلای خود یعنی رسیدگی به فریاد کودک درون و رایگانبخشی، برای خودت باقی بگذار؛ تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکردهها و پشیمانی از جبراننکردن اشتباهات نداشته باشی؛ چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همهٔ روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی .
ممنون از این متن خوب