اِرین (با بازی کلر فوی) دختر بریتانیایی که تصمیم گرفته در یک سالی که تا رفتن به دانشگاهش باقی مانده، همراه دوستش الایزا (الیزا) به اسرائیل برود، اتفاقی دفترچه خاطرات پدربزرگش (کریستین کوک) را پیدا میکند که در سالهای دهه ۴۰ میلادی، در تخلیه و آزادسازی یکی از اردوگاههای کار اجباری نازیها و پس از آن، عملیات ارتش بریتانیا در فلسطین، نقش داشته.
الیزا، دختر بریتانیایی اسرائیلی است که برای انجام خدمت سربازیاش به اسرائیل میرود. دفتر خاطرات پدربزرگ، روایت مستندی از رویارویی گروهی از شبهنظامیان یهودی، با نیروهای بریتانیایی است؛ گروهی که برای رسیدن به هدفش، اتوموبیل، جلوی هتل منفجر میکند (اشاره به ماجرای واقعی انفجار هتل شاه داوود (کینگ دیوید) به دست گروه ایرگون) تفنگ و مهمات را در تونلهایی زیر مدرسه و زمین بازی کودکان پنهان میکند و بر خلاف اعرابی که چندان از آنچه که دوروبرشان میگذرد، خبر ندارند، رسانه، نیروهای اطلاعاتی و نفوذی و نظم و برنامهای دقیق و حسابشده برای تشکیل کشوری به نام اسرائیل دارد.
داستان مینی سریال ۴ قسمتی قول، در صفحههای دفتر خاطرات روزانه پدربزرگ، از فلسطین دهه ۴۰ و رد پای او در فلسطین و اسرائیل امروز میگذرد. بعضیها آن را ضد اسرائیلی، یهودیستیز و طرفدار فلسطینیها دانستهاند اما پیتر کازمینسکی، کارگردان یهودی این سریال، با اشاره به یک سال تحقیق و گفتوگو با کهنهسربازان بریتانیایی که در فلسطین بودهاند، این نقدها را وارد نمیداند. در این ویدیوی ۵ دقیقهای، کارگردان به چند پرسش پاسخ داده:
https://www.youtube.com/watch?v=Vb0uUxocbdU
[alert type=alert close=no]
کمی از داستان سریال در ادامه معلوم میشود.
[/alert]
داستان نیمچه سریال قول، فقط در زمان گذشته نمیگذرد و همزمان که ارین، یادداشتهای روزانه پدربزرگش را در فلسطین دهه ۴۰ دنبال میکند، از کوچه و خیابانهای اسرائیل و فلسطین امروز هم میگذرد و تنشها و جر و بحثهای موافقان و مخالفان سیاستهای اسرائیل امروز را هم نشان میدهد؛ ارین،دختر ۱۸ سالهای که برای تفریح به اسرائیل آمده، از جمله با ایدههای برادر الیزا آشنا میشود که زمانی در ارتش خدمت میکرده اما حالا ارتش را رها کرده و معتقد است حتی تظاهرات مخالفان دولت اسرائیل هم به «اِشغال» کمک میکند، چرا که از کشوری که به عقیده او با «دیکتاتوری نظامی» اداره میشود، چهره رسانهای کشوری را بهنمایش میگذارد که انگار در آن دموکراسی وجود دارد.
سریال ۴ قسمتی «قول» را فعلا اینجا میشود دید:
http://youtu.be/6BBjjJ0QHoY
قول، گوشههایی از زندگی پر تنش همسایگانی را نشان میدهد که شاید در این سالها کمتر دیدهایم. ارین شنونده و بیننده این روایتهاست و آدمهایی که چندان شبیه تصویر سیاه و سفید و کلیشهای رسانهها، بسته به منافع و نزدیکیشان به یکی از طرف های درگیر، نیستند بیشتر در حال روایتند تا قضاوت. مثلا وقتی ارین، پدربزرگ دوستش را میبیند که روزی عضو ارگون، گروه شبهنظامی یهودی بوده که تعدادی از سربازان بریتانیایی را کشتهاست، پدربزرگ به پرسش ارین این طور پاسخ میدهد:
[alert type=secondary close=no]
ارین: چرا شما از سربازان بریتانیایی اینقدر متنفر بودید؟
پدربزرگ: نه، ما ازشان متنفر نبودیم؛ دستکم مشکل شخصی باهاشان نداشتیم. خیلی از ما در جنگ -جهانی دوم- در ارتش بریتانیا خدمت میکردیم. این را میدانستی؟.. اِرین، فکر میکنی کی ما را برای کشتن، آموزش داد؟
ارین: ولی بریتانیاییها به نفع یهودیها میجنگیدند.
پدربزرگ: بله.
ارین: پس چرا در برابرشان ایستادید؟ پدربزرگم معتقد بود شما ناسپاس بودید.
پدربزرگ: ناسپاس؟
ارین، تو چقدر دوستت الیزا را می شناسی؟!
ارین: خیلی خوب، بهترین دوستم است.
پدربزرگ: بله، خیلی خوب میشناسیاش. پس باید بدونی جد الیزا، یعنی پدر من، در اردوگاه کار اجباری بوخنوالد کشته شده.
پدربزرگ: نه؟!
ارین: نه، نمیدانستم.
پدربزرگ: مادر مادربزرگش چی؟ مادر من. خواهرم چی؟ یا برادرم؟ هیچ میدانستی همهشان به یک سرنوشت دچار شدند؟
ارین: نه.
پدربزرگ: نه؟! الیزا بهت نگفته؟!
معلومه که نگفته. چرا باید بگه؟ هیچکدام از این خطرها الیزا و نسلاش را تهدید نمیکند. می دانی چرا؟
بهخاطر نسل من؛ آنهایی که جان بهدر بردند و تصمیم گرفتند قوم یهود هرگز تسلیم نسلکشی دیگری نشود. ما مصمم بودیم این سرزمین را اینجا حک کنیم؛ در ارتز یسرائیل تا بتوانیم تا ابد در امنیت باشیم…(با اشاره به الیزا) تا ابد.
اما بریتانیاییها سر راه ما قرار گرفتند و ما هم آنها را از سرراهمان برداشتیم.
به همین سادگی.
[/alert]
ظاهرا سربازان بریتانیایی که پس از جنگ جهانی دوم، با خاطرههایی از آزادسازی اردوگاههای کار اجباری نازیها، به فلسطین اعزام شده بودند تا به اوضاع سرزمینی برسند که قرار بود زیر نظر بریتانیا اداره شود، تا حد زیادی با یهودیان، همدل بودند اما آنطور که پیتر کازمینسکی کارگردان سریال با اشاره به گفتوگوهایش با کهنهسربازان بریتانیایی (اینجا و اینجا) تعریف میکند و در سریال هم نشان داده، سربازان بریتانیایی هنگام ترک فلسطین، با اعراب احساس همدلی بیشتری میکردند. بعضی از این کهنهسربازان به کارگردان گفتهاند حرفها و خاطراتی را با او در میان گذاشتهاند که با نزدیکان و فرزندانشان هم درباره آنها صحبت نکردهاند. این کهنهسربازان معتقدند کسی در بریتانیا یادی از آنها نمی کند و حتی هنگام بازگشت به بریتانیا هم کسی از آنها استقبال نکرد. سربازانی که شاید چندان در جریان طرحهای سیاستمداران و فرماندهان ارشد نبودند و تصور میکردند فقط برای برقراری نظم، به سرزمینی دور اعزام شدهاند.
[schema type=”movie” url=”http://www.imdb.com/title/tt1692202″ name=”قول” description=”مینی سریال ۴ قسمتی (هر قسمت حدود ۹۰ دقیقه) که درباره مرور خاطرات یک نظامی بریتانیایی در فلسطین اواخر دهه ۴۰ میلادی است. ارین، نوه ۱۸ ساله این نظامی، دفتر خاطراتش را پیدا کرده و در سفری تفریحی به اسرائیل، خاطرات پدربزرگش را دنبال میکند.” director=”پیتر کازمینسکی” producer=” پخش از BBC Four” actor_1=”کلر فوی” actor_2=”کریستین کوک” ]
تیتر: در محاصره/محمود درویش
نظر شما