صبح جمعه با گوشه

صبح جمعه با گوشه؛ گاهی وقت‌ها دوست دارم دراز بکشم و هيچ نگويم

صبح جمعه با گوشه؛ گر تو را خاطر ما نیست، خیالت بفرست

صبح جمعه با گوشه: رد زمان را گم کرده‌ام

http://vskafandre.com

صبح جمعه با گوشه؛ من دردِ تو را زِ دست آسان ندهم

صبح جمعه با گوشه؛ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﻫﯿﭻ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺯﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻥ ﺷﻨﯿﺪ

فریدا کالو

صبح جمعه با گوشه: با تردید به سمت تنهایی‌اش پیچید

Peter Doig

صبح جمعه با گوشه؛ اندوهی که سیاه‌رنگ نیست

تعقیب شادی

صبح جمعه با گوشه؛ مرگ و زندگی با کلمه‌ها پوشیده‌ست

سوراخ سلفی - بنکسی

صبح جمعه با گوشه؛ اعتیاد به توجه

زن سایه دست

صبح جمعه با گوشه؛ من نخُفتم و نخوردم و چنین شدم و چنان شدم بی‌تو

ادوارد هاپر

صبح جمعه با گوشه؛ اینجا ملالت نگنجد

ماتیس

صبح جمعه با گوشه؛ در جایی دور کسی پیاپی مشت بر در خانه‌ای می‌کوبد