میگویند، یکی از بزرگترین مشوقها برای نقاشی یا نوشتن «تنهایی» است. معمولا کسی که تنهاست، صداهای ریز و دوردست طبیعت را میشنود. رویاپرداز است، جزئیات را میبیند، از تنهاییاش الهام میگیرد و در سکوت سالک راه هنر میشود. آنهایی که اطرافشان شلوغ است و زیادی اهل بروبیا و تحمل و تعین هستند، احتمالا با ارواح هم حرف نمیزنند، توی هوا شناور نیستند و زندگی بسیار معمولی، با اصول و قواعد فیزیکی و مادی دارند.
«اِستاسیس ایدریگویچس»، نقاش، مجسمه و صورتکساز، طراح گرافیک، تصویرساز و… از همان آدمهای تنهاست که روی آب راه میرود و با کاغذ حرف میزند و با چوب خلوت میکند و صداهایی را میشنود که به گوش بقیه نمیرسد. از آن نوع هنرمندانی که نور را به سایه میآورند و نشست و برخاستشان تعیینشده است و انگار فقط برای نظارهگری آفریده شدهاند. او تنهاییاش را روی کاغذ، چوب، تخته سهلایی، مقوا و هر چه دستش برسد طراحی میکند.
صورتهایی که او از آدمها و حیوانات میکشد و میسازد، نارضایتی، غم، بیکسی و رنج را در خود دارند.
اِستاسیس ایدریگویچس در لیتوانی به دنیا آمده، در لهستان زندگی میکند، عاشق شعر است، تصویرسازی کتاب را جزئی از زندگیش میداند و طراحی پوستر و صحنه تئاتر هم بخشهایی از زندگیش هستند.
او با تماشای آدمهای اطرافش، تصویر سودازده غرق در غم و تنهاییشان را میگیرد و دوباره با اشیایی میسازد که انگار فقط در دستان او میتوانند چنین جانی بگیرند. چند تصویر از کتابهایی که کار کرده و پوسترهایی که طراحی کرده، در مجموعه عکس پایین صفحه میبینید.
من آدمهای اطرافم را خیلی دقیق تماشا میکنم و چهرهها، حالتها و حرکتها را زیرنظر میگیرم. حال و هوای کارهایم از همین حالتهای اجمالیِ واقعی آدمها به دست میآید.
علاقه اصلی او کشیدن یا ساخت پرتره است چه در قالب ماسک، چه تصویرسازی و نقاشی؛ با چشمهایی غمزده، متعجب و نگران. او روی چوب، کاغذ یا تخته سهلایی، رنج را شخصیتپردازی میکند.
عکسها از تصویرسازی او برای کتاب «منتخب شعرهای ای.ای.کامینگز»
واسه برگشتتون سپاسگزارم. منتظر صبح جمعهی این هفتهم.
ممنون سیدعلی، این جمعه که نه اما به زودی برمیگردیم.