در تاریخ سرزمین ما، از همه طرف به هنر حمله شده است و اهل هنر بیدفاع بودهاند. در تاریخ ما سازهای زیادی را شکستهاند یا نقشونگارهای فراوانی را به بهانههای مختلف نابود کردهاند. در دورههایی مثل زمان مشتاق علیشاه موسیقی یا حضور ساز میتوانست، به قتلْ ختم شود. در این تاریخ ناهموار و تندخو در برابر هنر، وقتی اهل هنر هنرشان را به اهل قدرت نفروختهاند یا در خدمت آنها نگرفتهاند، آثارشان را پنهان کردهاند، اما پیامشان را رساندهاند. آنها اگر شکایتی به وضعیت حاکم داشتهاند، اگر بیسلیقگی مردم آزارشان داده، اگر دیدهاند مردم سطحی و ملول شدهاند، زندگی از کنارشان میگذرد و زیبایی را فراموش کردهاند، با هنر پیچیده در ایهام و ابهام، تلنگر زدهاند. در این سالها، کلام به کمک موسیقی آمده تا مردم را بیدار کند. هنر، هرجا لازم شده، خود را لابهلای آیینهای «اهل قدرت» هم پنهان کرده تا به دست نسل بعدی برسد که ممکن است در فضای آزادتری نفس بکشند. برای همین، شعر که یار جدانشدنی موسیقی ایرانی بوده، ابزاری برای اعتراض به جریانی شده که صراحت و روشنی گفتار درباره آن، ممکن یا موثر نبوده است.
مثلا محمدرضا شجریان در کنسرت «بیداد» در دهه ۶۰ خورشیدی، غزلی از حافظ را انتخاب کرد که به شکایت از وضع موجود در آن سالها و ستایش دوره سابق تعبیر شد. انتقاد او از وضعیت اجتماعی و سیاسی سالهای بعد از انقلاب ۵۷ در یک بیت بود. بیتی که به اعتراضهای مختلفی از طرف بعضی از مسئولان منجر شد و آلبوم «بیداد» را با دردسر مواجه کرد:
شهر یاران بود و یاد مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد
انتقاد شجریان به ملال، رخوت اجتماعی و بیتفاوتی خوابآور جامعه هم به مطلع این غزل ربط داده شد:
یاری اندر کَس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
محمدرضا شجریان گفته، برای انتخاب این غزل در آن سالها، بازخواست شده و یک شب را در بازداشت گذرانده است.
محمدرضا شجریان که یکی از شِگردهای استادانهاش انتخاب شعرهایی مرتبط با فضای اجتماعی و سیاسی هر دوره بود، در دهه ۷۰ خورشیدی هم غزلی را از سعدی خواند که باعث انتشار زیرزمینی آلبوم «قاصدک» او شد. شعری که سعدی بیش از ۷۰۰ سال پیش سُروده با آواز شجریان، چنان به دولت وقت برخورد که او نه اجازه انتشار این آلبومش را در ایران پیدا کرد و نه اجازه خواندن این آواز را. شجریان مجبور شد این بیت را در کنسرت بعدیش حذف کند:
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و خونِ خَلق حَلال
ٍاین غزل سعدی با مطلعی شروع میشود که شجریان مدتها برای یافتنش وقت گذاشته بود؛ برای یافتن بیتی که وصف حال زمانه ناسپاس و حقنشناسی مردم باشد:
جَزای آن که نگفتیم شُکر روز وصال
شب فِراق نخفتیم لاجرم ز خیال
فریدون فروغی هم از خوانندههایی بود که در دوره قبل و بعد از انقلاب، کارهایش با مانع روبهرو شد. او با زیرکی در انتخاب ترانههایی مثل «سال قحطی» در دهه ۵۰ به فضای اجتماعی حاکم اعتراض میکرد و البته که آثارش برای انتشار با مشکل روبهرو میشد. ترانه «سال قحطی» او ۹ سال در ابتدای دهه ۵۰ به محاق رفت و اجازه انتشار نداشت، چون او با استفاده از فضای شعر و موسیقی از فضای سرد و بیتوجهی مردم به اوضاع سیاسی آن روزها شکایت داشت:
گلدونا گل ندادن
درختا بار ندادن
گوسفندا گاو و میشا
ماست و پنیر ندادن
….
یالا پاشین بجنگین
با این روزای ننگین
چه فایده داره اینجا
حتی نشه بخندیم
فروغی سال ۵۹ ترانه «یار دبستانی» (سروده منصور تهرانی) را برای فیلم از «فریاد تا ترور» خواند اما وزارت ارشاد دستور داد، صدای او از فیلم حذف شود. چند سال بعد، این ترانه به سرودی اعتراضی بین جوانان تبدیل شد. جوانان، اولینبار در پارک لاله در یک جلسه دانشجویی در دهه ۷۰ «یار دبستانی» را خواندند. سرنوشت این ترانه کمی متفاوت شد و با همه دعواها و سیاسیکاریها، در دهه ۸۰ حزبهای سیاسی که مخالف یکدیگر بودند، همه از این ترانه برای اعتراض استفاده کردند و در نشستهای انتخاباتی و سیاسی خودشان خواندند و پخش کردند:
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه
ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
«گنجشکک اشی مشی» اولینبار با صدای پری زنگنه با آهنگسازی اسفندیار منفردزاده برای فیلم «گوزنها» در دهه ۵۰ خورشیدی خوانده شد. در آن سالها، خواننده در بخشی از این َمَتل سیاسی و اجتماعی، کلمه «حاکم» را به «حکیم» تبدیل کرد:
کی می گیره؟ فرّاش باشی. کی میکُشه؟ قصابباشی. کی میپزه؟ آشپزباشی. کی میخوره؟ حکیم باشی.
اما فرهاد مهراد در بازخوانی همین ترانه را با کلمه اصلی مَتل خواند: «حاکمباشی».
سَبْک اعتراضهای نسل بعد در موسیقی کمی متفاوت شد. جوانان اهل موسیقی در دهه ۶۰ برای اعتراض، کلام خودشان را روی موسیقی اعتراضیشان گذاشتند. سبک موسیقی رپ، باب شد و آهنگ «اختلاف» سروش با اسم هنری «هیچکس» اولینبار در فیلم «گربههای ایرانی» سَمبُل اعتراض جوانان به وضعیت اجتماعی و اقتصادی شد. این آهنگ با ترانه عجیب، تلخ و گزندهاش و موسیقی رپ که برای اولینبار در یک فیلم ارائه میشد، بین جوانان محبوب شد و بیتهایش به اصطلاحهای روز برای اعتراض تبدیل شد:
«اینجا تهرانه، یعنی شهری که، هر چی توش میبینی، باعث تحریکه، تحریک روحت تا تو آشغالدونی
می فهمی تو هم آدم نیستی، یه آشغال بودی…»
آهنگهای اعتراضی صبح جمعه با گوشه دویستوهشتادم را در ساندکلاد گوشه بشنوید:
تیتر: از ترانه نَترسون؛ ایرج جنتی عطایی
نظر شما