فیلم ِ آرام و انسانی و خالی از زرق و برقی که درد و عشق و غم و فساد روزگار را در یک ساعت و نیم پیش روی آدم بگذارد، بیآنکه به سبک هالیوود و بالیوود دروغ بگوید و با احساس بیننده بازی کند، کم پیدا میشود، اما یکی از بهترین نمونههایش فیلم مرد بدون گذشته، ساختهٔ آکی کوریسماکی، کارگردان فنلاندی است.
اگر می خواهید فیلم را ببینید، از اینجا به بعد را نخوانید، چون شرح دو سکانس از فیلم است.
مردی که نام خودش را هم به یاد نمیآورد، وارد قهوهخانهای میشود و میپرسد آیا آب جوش رایگان است؟
مرد لیوان خالی را از جیبش در می آورد و پشت میزی مینشیند و آرام، یک چای کیسهای استفادهشده را در لیوان می اندازد. زن قهوهچی که صحنه را می بیند، انگار که ناراحت شده یا متعجب است، به آشپزخانه پشت قهوهخانه میرود، شاید میخواهد کسی را بیاورد تا مرد را از قهوهخانه بیرون بیندازد. اما زن با بشقابی غذا به سر میز مرد برمیگردد.
در صحنهای دیگر، زنی که مطابق معیارهای زیبایی شناسانهای که هالیوود و رسانهها به خوردمان میدهند، «زشت» است عاشق مرد ِ بیگذشته شده. درست در یکی از بهترین لحظههای رابطه عاشقانه مرد و زن، خبری از همسر مرد و روشن شدن وضعیت هویتیاش میرسد؛ زن با ناامیدی میگوید «ولی این اولین عشق من بود».
[schema type=”movie” url=”https://en.wikipedia.org/wiki/The_Man_Without_a_Past” name=”مرد بدون گذشته” description=”مرد کارگری که به هلسینکی آمده، کتک میخورد و دچار فراموشی میشود.” director=”آکی کوریسماکی” ]
فیلم بسیار زیبا و فوق العاده ای هستش
توصیه میکنم به دوستان حتما ببینند