وقتی از جوزف هرمان خواستند برای جشنواره بزرگ بریتانیا نقاشی دیواری بکشد که معمولا کاربردش تلطیف فضاهای داخلی است، او معدنچیان زغالسنگ را انتخاب کرد. مردانی خسته با هیکلهایی بزرگ و سنگین و دستهایی پهن که روی زمین نشستهاند تا شاید نفسی بکشند و دوباره به سیاهی برگردند (عکس بالا). سال ۱۹۵۱ میلادی بود و دنیا بعد از جنگ جهانی دوم دنبال رنگ بود و شادی و امید. اما جوزف هرمان گفت این نقاشی دیواری یکی از کارهای کلیدی زندگی هنریاش در ولز بوده. کاری که سالها بعد به موزههای مختلف در جهان رفت و زندگی کارگران را مقابل چشمان آدمهای زیادی قرار داد.
این کارگران موضوع اصلی نقاشیهای هرمان در دورههای بعدی نقاشیاش شدند. کارگران در بار و کافه یا در خیابان در حال وقتگذارانی…
جوزف هرمان که در خانواده یهودی به دنیا آمده بود، در دوره جنگ جهانی دوم آواره شد. او در ورشو (لهستان) به دنیا آمده و وارد مدرسه هنر ورشو شده بود و نقاشی و گرافیک را شروع کرده بود و دنبال سبک خودش بود، که جنگ را تجربه کرد. آوارگی او با فرارش به بروکسل شروع شد و با سفر و زندگی موقت در پاریس و گلاسکو و لندن ادامه داشت. سالها گذشت تا سر و سامان گرفت و نقاشیاش جا افتاد و بین هنرمندان همه این کشورها جایگاهی پیدا کرد.
جوزف هرمان، دوست داشت آدمها را بیتناسب و زمخت بکشد. انسانهایی که چهره و دستهای متمایزی داشتند و شکل و قیافهشان با جزییات کمی نشان داده میشد. او سبکش را پیدا کرد و تا سال ۲۰۰۰ میلادی همین سبک را ادامه داد و شهرت جهانی پیدا کرد؛ تا روزی که نه غم روزهای جنگ و فرار و آوارگی، که مرگ ناگهانی تنها دخترش او را از پا درآورد و در لندن از دنیا رفت.
چه خوبن..