در سالهای آغاز قرن بیستم، گروهی از نقاشان آمریکایی، زندگی روزمره نیویورک و بیشتر، صحنههایی از زندگی مردم معمولی در محلههای فقیرتر شهر را سوژه نقاشیشان کردند. گروه نقاشان هشت که تنها یکبار سال ۱۹۰۸ در نیویورک، نمایشگاه گروهی داشتند و بعدها گروه بزرگتر و جنبش یا مکتبی به نام اَشکَن راه انداختند. نقاشان این گروه، در برابر سنت قدیمی نقاشی اروپایی و ارزشهای زیباییشناسانهاش که شاید کمی پیچیده و اشرافی به نظر میرسید، به دنبال نوعی «نقاشی آمریکایی» از زندگی روزانه آمریکایی بودند؛ سبکی که شاید ادوارد هاپر، شناختهشدهترین نقاشاش باشد. البته با آنکه بعضی منتقدان او را نقاش مکتب اشکن میدانند، خودش هرگز این عنوان را قبول نداشت و معتقد بود نقاشیهایش از خیابانهای شهر، با آنچه نقاشان مکتب اشکن نشان میدهند، متفاوت است.
یکی از نقاشان گروه هشت، و بعدا پایهگذاران مکتب یا مدرسه اشکن، جان فرنچ سلون (سلُن) بود.
در بهار ۱۸۸۸ وقتی شانزده سالش بود، پدرش دچار یک مشکل روانی و خانهنشین شد. جان سلون، مدرسه را رها میکند و کاری تماموقت، به عنوان دستیار صندوقدار، در یک کتابفروشی پیدا میکند. کارش سبُک بود و ساعتهای زیادی را به خواندن و ورقزدن کتابها و دیدن کارتپستالها و پوسترها در بخش چاپ کتابفروشی، میگذراند. اولین کارها و سیاهقلمهای سلون در همین زمان، به قیمت ارزانی در فروشگاه، فروخته میشود و کمکم پیشنهاد بهتری برای طراحی کارتپستال و تقویم میگیرد.
سال ۱۸۹۲ رابرت هنری را ملاقات میکند و دوستی نزدیکی بین آنها شروع میشود. هنری که نقاش شناختهشده و صاحب سبکی است، سلون را تشویق میکند که از کارهای گرافیکی به نقاشی رو بیاورد و ایده نقاشی آزاد از قیدوبندهای سنت نقاشی اروپایی و پرداختن به زندگی روزانه آمریکایی از این زمان در کارهای سلون دیده میشود؛ شکلی از رئالیسم که ایده اصلی «مکتب هنر آمریکایی اَشکَن» را بهوجود میآورَد.
سلون هم مثل ادوارد هاپر، در خیلی از نقاشیهایش از پرسپکتیو پنجره برای تمرکز بر سوژه و همزمان، نادیدهماندن هنگام دیدزدن آدمها، استفاده کرده؛ در خاطراتش نوشته «من عادت دارم هر ذره از زندگی آدمها را که ممکن است، از پنجرههایم ببینم، اما این کار را چنان میکنم که انگار شاهدش نیستم؛ اینطور نادیده و نهان، آدمهایی را که میبینید، آزار نمیدهید».
گاهی که از او درباره جنبههای سوسیالیستی یا سیاسی نقاشیهایش میپرسیدند، میگفت علاقهای به پروپاگانداهای اجتماعی و سیاسی ندارد و فقط ذرهای از زندگی روزمرهای را که میبیند و لحظهای از خوشی آدمها را نقاشی میکند.
در اواخر دهه ۲۰ میلادی که از فروش نقاشیهایش به رفاه رسیده بود، سبک نقاشیاش را تغییر داد و به کشیدن پرتره و نقاشیهای برهنه رو آورد. سبک و تکنیک نقاشی این دوره از زندگی سلون، بهاندازه سبک کارهای قدیمیاش، محبوب و موفق نشد.
سلون به تکنیک روایی که در داستانهای واقعگرایانه و فیلمهای هالیوودی استفاده میشد، علاقه داشت و در بعضی از نقاشیهایش از این شیوه استفاده کرده.
جان سلون سال ۱۹۵۱ در هشتادسالگی مُرد.
نظر شما