پادکست یازدهم گوشه؛ سَلینجر: من ناطورِ دَشتم

بیش از شصت میلیون جلد از ناطور دشت فروخته شد و به بیشتر زبان‌ها ترجمه شد

پس از مدت‌ها، در دهه ۵۰ میلادی، نسل جوان آمریکا حرف دلش را از زبان شخصیتی داستانی می‌شنید؛ نوجوانی سرکش و معصوم که از سُنت‌های پوسیده خانوادگی، ریا، دروغ و فریب رایج در جامعه، مذهب و بیشتر آنچه که از نسل گذشته به او رسیده بود، بی‌پرده و بی‌پروا شکایت می‌کرد. با زبان و لحنی که رسمی نبود و زبان دل نسل نو بود.

ناطور دشت در شکل و شمایل و طراحی اولیه در دهه پنجاه میلادی

هولدن، نوجوانی با کلاه قرمز شکاری و سیگار بر لب و چهره‌ای فکور، موضوع صدها طراحی و تصویرسازی شد

جامعه‌ای که پس از جنگ جهانی دوم و بر اساس مصرف‌گرایی بنا شده بود، هرچند با رونق اقتصادی همراه بود اما بسیاری از جوانان را راضی نمی‌کرد. هولدن کالفیلد، احساسی مشابه جوانانی داشت که تغییر و تحول پرشتاب اقتصادی-فرهنگی جامعه را درک نمی‌کردند و دنبال ارزش‌های معنوی و انسانی می‌گشتند.

نسلی که خودش را در «ناطور ِ دشت» و شخصیت اولش، هولدن، می‌دید، گیر و گرفتاری‌هایی شبیه هولدن داشت؛ با نسل قبل احساس بیگانگی و تنهایی می‌کرد. با پدران و مردانی که جامعه، نقش نان‌آور و سرپرست خانواده را به آنها داده بود و زنانی که از آنها انتظار خانه‌داری و مادری می‌رفت. نسلی کم‌وبیش مذهبی و محافظه‌کار با ارزش‌ها و انتظاراتی که با جهانبینی نسل نو جور در نمی‌آمد.
جامعه‌ای که از نگاه نسل نو، مصرف‌گرا و بی‌روح بود و نظام آموزشی‌ای که بیشتر به پادگان شبیه بود.

سلینجر بعد از انتشار رمان ناطور دشت خود را در خانه‌ای ویلایی بر فراز تپه‌ای در کورنیش در نیوهمشایر از دید همه پنهان کرد

جامعه‌ای پرشتاب که فرصتی برای کودکی و نوجوانی نداشت و هرچه زودتر، بزرگسالانی سربه‌راه و تربیت‌شده مطابق ارزش‌ها و معیارهای بازار عرضه و تقاضا می‌خواست. هولدن این جامعه پرشتاب و بیشتر اهالی‌اش را «جعلی» phony می‌دانست و حدود ۳۵ بار از این کلمه برای توصیف اجزای مختلف جامعه از خانواده تا معلم و دوستانش، استفاده کرده است.
زبان عاطفی و بی‌پرده و بی‌پروای او، مثل گفتگویی درونی و طبیعی بود که به دل نسل نو نشست.

سلینجر، شش فصل از ناطور دشت را با خود در جنگ همراه داشت تا با کمک هولدن دوام بیاورد

در یازدهمین قسمت از پادکست گوشه، هنر با گوشه، از زندگی جی. دی. سلینجر، نویسنده و خالق شخصیت هولدن کالفیلد و رمان ناطور دشت می‌گوییم و اینکه چه مسیری را طی کرد تا هولدن سرکش و یاغی آفریده شد. اینکه چقدر از خودش را در وجود این شخصیت داستانی گذاشت و چقدر زندگی‌اش را شبیه آرمان‌های هولدن ساخت.

از عکس‌های بسیار کمیاب از درون خانه سلینجر در کورنیش

سلینجر در خانواده‌ای یهودی-مسیحی زاده شد و بعدها جذب تحقیق درباره ادیان مختلف از اسلام تا طریقت‌های شرقی شد و به‌خصوص از آموزه‌های ذن، بودیسم و هندوئیسم تاثیر گرفت.
تجربه میدان جنگ و مدتی بازجویی و کارهای اطلاعاتی، بعدها در نوشتن، به‌کارش آمد. هرچند که سرخوردگی و آسیب‌های روحی روانی جنگ هم همیشه با او باقی ماند.

سلینجر و پسرش مَت که راه پدر را نرفت و برعکس او بازیگر هالیوود شد

زندگی او و رابطه‌اش با خانواده و جهان درونی و بیرونی که به شدت از حریمش نگهبانی می‌کرد، موضوع بحث‌ها و اظهار نظرهای ضد و نقیض زیادی بوده است؛ از محدودیت‌هایی برای همسر و فرزندانش در درون خانه تا رابطه‌ها و نامه‌نگاری‌هایی که با دختران جوان داشت.
در این قسمت از پادکست مستند گوشه، اینجا در یوتیوب گوشه، از زندگی و کارهای او بیشتر گفته‌ایم.

آیا سلینجر مُنزوی بود؟

اگر انزوا را به معنی ناتوانی در ارتباط برقرار کردن با دیگران بدانیم، نه! سلینجر آدم خوش‌مشربی بود و همسایگانش در کورنیش، نیوهمپشایر اغلب از رفتار دوستانه او خاطره‌هایی تعریف می‌کنند و به حریم خصوصی‌اش احترام می‌گذاشتند. حتی پاپاراتزی‌ها و آدم‌های فضولی را که می‌خواستند از زندگی او سردربیاورند، دست‌به‌سر می‌کردند.
کارمندان اداره پست محلی هم او و حساسیتش را نسبت به حفظ حریم خصوصی‌اش درک می‌کردند و نامه‌هایش را بی‌آنکه نیاز به نوشتن آدرس دقیق خانه‌اش باشد، به‌دستش می‌رساندند.
سلینجر ناطور دشت را برای تبدیل شدن به کتابی پرفروش و همه‌پسند ننوشته بود؛ اما این اتفاق افتاد و او احساس خوبی از این ماجرا نداشت.
به هر حال از خانواده ثروتمندی آمده بود و نیاز و انگیزه مالی هم نداشت و محکم در برابر کارگردان‌های نامداری مثل الیا کازان، بیلی وایلدر، استیون اسپلبیرگ و این اواخر لئوناردو دی‌کاپریوی بازیگر، و پیشنهادهای میلیون دلاری‌شان برای گرفتن اجازه اقتباسی سینمایی از ناطور دشت، ایستاد. جک نیکلسون، جری لوییس و اولیور استون هم نتوانستند از او برای ساخت نسخه سینمایی ناطور دشت اجازه بگیرند. سلینجر اصرار داشت که ناطور دشت و به‌خصوص شخصیت هولدن، نه روی پرده سینما که باید در ذهن خوانندگان و بی‌واسطهٔ هالیوود و معیارهای از پیش ساخته‌اش، شکل بگیرد.

سلینجر در پشت جبهه جنگ، بین عملیات و حمله‌ها در هر فرصتی که پیدا می‌کرد، می‌‌نوشت و روی ناطور دشت کار می‌کرد

سلینجر دنبال انزوای مطلق نبود. از آنچه «ساختگی و تظاهر جامعه» می‌دانست، فراری بود؛ همانطور که هولدن، راوی داستان ناطور دشت بارها مثال‌هایی از آدم‌های جعلی، جمع‌های جعلی، گفتگوهای جعلی و مُدها و علایق جعلیِ جماعتی جعلی، شاکی بود.
سلینجر زندگی در طبیعت و مقداری آرامش و حفظ کردن فاصله‌ای با جامعه را، روشی شخصی برای داشتن استقلال فکری و آرامش شخصی، برگزیده بود.

درباره اسم ناطورِ دشت

اسم رمان ناطور دشت (The Catcher in the Rye) از شعری به نام “Comin’ Thro’ the Rye” اثر رابرت برنز (Robert Burns)، شاعر اسکاتلندی، الهام گرفته شده است. در این شعر، واژه‌ی “rye” به مزارع یا دشت‌های جو (یا دقیق‌تر، چاودار که از تبار جو و گندم است) اشاره دارد.

سلینجر و دخترش مارگارت در خانه‌ای که کسی اجازه نداشت اتفاق‌هایش را به بیرون از حصارهایش درز دهد

هولدن کالفیلد در جایی از داستان می‌گوید که آرزو دارد ناطور ِ دشت باشد؛ او خیال می‌کند وظیفه‌اش این است که کودکان را از افتادن به دره‌ای در کنار دشت جو (یا مزرعه جو) نجات دهد. این ایده از شعر عاشقانه رابرت برنز گرفته شده و هولدن به جای “meeting” (ملاقات)، از “catching” (گرفتن) استفاده می‌کند.

ناطور، کلمه‌ای عربی‌ست به معنی نگهبان، که سعدی هم از آن استفاده کرده است، مثلا در این حکایت گلستان

یکی را از عُلما پرسیدند که: یکی با ماهروییست در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خُفته و نفسْ طالب و شهوتْ غالب، چنان که عرب گوید التَّمرُ یانِعٌ وَ النّاطورُ غَیرُ مانِعٍ. (خرمای رسیده بر نخیل و نگهبان هم مانع نیست)  هیچ باشد که به قوت پرهیزگاری از او به سلامت بماند؟

گفت: اگر از مهرویان به سلامت بماند از بدگویان نماند.
و اِن سَلِمَ الإنسانُ مِن سوءِ نَفسِهِ
فَمِن سوءَ ظَنِّ المُدَّعی لَیسَ یَسلَمُ
شاید پس کار خویشتن بنشستن
لیکن نتوان زبان مردم بستن

لحن و زبان  سلینجر در ناطور دشت  

لحن و زبان استفاده شده در ناطور دشت، تا حد زیادی مطابق با تعریف و مفهوم «اسکاز» Skaz است که تکنیکی ادبی‌ست که داستان را به گونه‌ای روایت می‌کند که انگار شخصیت داستانی، سرراست، مستقیم و غیررسمی با خواننده حرف می‌زند. به شیوه‌ای نزدیک به گفتار طبیعی و گفت‌وگوی روزمره. ناطور دشت، نمونه‌ای کلاسیک از استفاده از تکنیک اسکاز است.
مثلا این بخش از شروع داستان که هولدن حال و هوای خودش و ماجرایی را که می‌خواهد برای‌مان بگوید، توضیح می‌دهد:

If you really want to hear about it, the first thing you’ll probably want to know is where I was born, and what my lousy childhood was like, and how my parents were occupied and all before they had me, and all that David Copperfield kind of crap, but I don’t feel like going into it, if you want to know the truth. In the first place, that stuff bores me, and in the second place, my parents would have about two hemorrhages apiece if I told anything pretty personal about them. They’re quite touchy about anything like that, especially my father

ترجمه آراز بارسقیان، ۱۳۹۴ خورشیدی:

اگر آمده‌ای بشنوی متولد کدام شهرم و کودکیِ نکبتم چطور گذشته و مامان بابام قبل از به‌دنیاآمدنم چه می‌کردند و چه می‌دانم از این دیویدکاپرفیلدبازی‌ها… بی‌خیال! اذیتت نمی‌کنم، راستش اعصابش نیست. تعارف نکرده باشم این‌ها هم خمیازه‌آورند، هم اگر به گوش مامان بابام برسد که از زندگی‌شان چیزی درز داده‌ام، بنده‌خداها بواسیرشان در می‌رود. آن‌قدر حساس‌اند که نگو و نپرس، به‌خصوص بابا.

ترجمه احمد کریمی، ۱۳۴۵ خورشیدی:

اگر واقعاً می‌خواهید در این مورد چیزی بشنوید لابد اولین چیزی که میخواهید بدانید این است که من کجا به دنیا آمدم و بچگی نکبت بارم چطور گذشت و پدر و مادرم پیش از من چه کار می کردند و ازین مهملاتی که آدم را به یاد «داوید کاپرفیلد» می اندازد. اما راستش را بخواهید
من میل ندارم وارد این موضوعها بشوم. چونکه اولا حوصله اش را ندارم و در ثانی اگر کوچکترین حرفی درباره زندگی خصوصی پدر و مادرم بزنم هر دوشان چنان از کوره در میروند که نگو. در این جور موارد خیلی زود رنجند، مخصوصاً پدرم.


هولدن نوجوان راوی داستان ناطور دشت، با روایت و لحنی غیررسمی، مستقیم و پراکنده، شبیه دوستی که کنار آدم روی نیمکتی نشسته است با خواننده حرف می‌زند وهمانطور که داستان به ذهنش می‌رسد، بی‌پرده و سرراست آن را تعریف می‌کند.
لحن او محاوره‌ای و پر از واژه‌های عامیانه، اغراق و توضیحات فرعی است که بازتاب صدای نوجوانی و احساسات پیچیده‌ اوست.

برای مثال، هولدن اغلب از عبارت‌هایی مثل «اگر واقعاً می‌خواهی بدونی» یا «این منو کشته» استفاده می‌کند تا حالت روحی، بی‌حوصلگی یا طعنه‌اش را منتقل کند. او مدام داستانش را قطع می‌کند، به موضوع‌های بی‌ربط و با ربط می‌پردازد و بعضی عبارات را تکرار می‌کند، که همه این‌ها تقلیدی از زبان گفتاری است و داستان‌گویی را خودجوش و شخصی می‌کند.

این سبک بازتابی از شخصیت هولدن است؛ او از جامعه فاصله گرفته، بدبین و اغلب ناامید است، و شیوهٔ پراکنده و بداهه‌گویانه او در صحبت، بازتاب حال درونی اوست. تکنیک «اسکاز» شخصیت او را زنده و واقعی نشان می‌دهد و باعث می‌شود صدای او برای خوانندگان، طبیعی و قابل درک باشد.

سلینجر در واکنش به عکاسی که از او پنهانی عکس می‌گرفت

 فهرستی از منابعی که در ساخت یازدهمین قسمت پادکست گوشه
درباره زندگی و آثار جی. دی. سلینجر، از آنها استفاده کردیم

1. **J.D. Salinger: A Life** – Kenneth Slawenski (2010)
– یکی از مهم‌ترین و معتبرترین زندگی‌نامه‌ها درباره سلینجر که جزئیات فراوانی از زندگی شخصی و نویسندگی او ارائه می‌دهد.

2. **Salinger** – David Shields and Shane Salerno (2013)
– این کتاب همراه با مستندی به همین نام منتشر شد و شامل چند مصاحبه‌ و اطلاعات جدید درباره زندگی سلینجر است.

3. **Raise High the Roof Beam, Carpenters and Seymour: An Introduction** – J.D. Salinger (1963)
– یکی از آثار سلینجر که بخشی از داستان‌های خانواده گلس را پوشش می‌دهد.

4. **The Catcher in the Rye** – J.D. Salinger (1951)
– اثر معروف و پرفروش سلینجر که همچنان موضوع تحلیل‌های گسترده‌ است.

5. **Franny and Zooey** – J.D. Salinger (1961)
– این کتاب، دو داستان مرتبط با خانواده گلس دارد و یکی از آثار مهم سلینجر است.

6. **Nine Stories** – J.D. Salinger (1953)
– مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه که سبک نوشتاری خاص سلینجر و موضوع‌هایی مثل معنویت و روانشناسی است.

7. **The Private War of J.D. Salinger** – Paul Alexander (1999)
– این کتاب تاثیر تجربیات جنگ جهانی دوم بر سلینجر و آثارش را بررسی می‌کند.

8. **J.D. Salinger and the Nazis** – Daniel Morley McLaughlin (2009)
– مقاله‌ای که تاثیرات جنگ و خشونت بر سلینجر و آثارش را بررسی می‌کند.

9. **Salinger and Suffering: The War That Defined J.D. Salinger** – NPR Interview (2010)
– مصاحبه‌ای با نویسندگان و محققان درباره تأثیر جنگ بر آثار و سبک نوشتن سلینجر.

10. **A Reader’s Companion to J.D. Salinger’s The Catcher in the Rye** – Peter G. Beidler (2008)
– تحلیلی جامع درباره *ناطور دشت* و شخصیت هولدن کالفیلد.

11. **Salinger: A Biography** – Paul Herrick (2002)
– کتابی درباره زندگی سلینجر به عنوان نویسنده‌ای منزوی و ویژگی‌های مرموز او.

12. **J.D. Salinger and the Zen of Writing** – Edward A. Engelberg (1996)
– مقاله‌ای درباره تأثیر فلسفه ذن و معنویت شرقی بر آثار سلینجر.

13. **Not in My Family: Salinger’s Misreading of Holden Caulfield** – Sanford Pinsker (1989)
– نقدی بر شخصیت هولدن کالفیلد و برداشت‌های متفاوت از *ناطور دشت*.

14. **The New Yorker Archive** – J.D. Salinger’s Published Stories
– داستان‌های کوتاهی که سلینجر در *The New Yorker* منتشر کرده، از جمله آثار ابتدایی او.

15. **Hapworth 16, 1924** – J.D. Salinger (1965)
– آخرین داستانی که سلینجر در زندگی‌اش منتشر کرد.

16. **J.D. Salinger: A Critical Essay** – Warren French (1963)
– تحلیل ادبی و تفسیرهای انتقادی از آثار ابتدایی سلینجر.

17. **J.D. Salinger: Essays on His Works and Legacy** – Harold Bloom (2012)
– مجموعه‌ای از مقالات انتقادی که به تأثیرها و اهمیت ادبی سلینجر می‌پردازند.

18. **The World of J.D. Salinger** – Elizabeth Frank (1998)
– مقاله‌ای درباره زندگی شخصی سلینجر و تأثیر آن بر آثارش.

19. **Salinger and the Spiritual Quest** – Robert M. Browning (1978)
– مقاله‌ای درباره جستجوی معنوی سلینجر و چگونگی تاثیر این جستجو بر شخصیت‌های آثارش.

20. **Salinger’s Letters and Correspondence** – Various Collections (1940s-1950s)
– نامه‌های شخصی سلینجر که بخش‌هایی از زندگی خصوصی و افکارش را روشن می‌کند.

Movies, Documentaries, Interview

My Salinger Year, Philippe Falardeau, 2020
Rebel in the Rye, Danny Strong, 2017
Coming Through the Rye, James Steven Sadwith, 2015
Igby Goes Down, Burr Steers, 2002
The Good Girl, Miguel Arteta, 2002
Chasing Holden, Malcolm Clarke, 2003
Six Degrees of Separation, Fred Schepisi,1993
My Foolish Heart,1949

Salinger, Shane Salerno, 2013
JD Salinger Doesn’t Want to Talk, Sarah Aspinall, 1999
Joyce Maynard with Charlie Rose,1998
Matt Salinger, Penguin Random House, 2019
Jean Miller to CBS

لینک قسمت اول پادکست گوشه؛ هنر با گوشه درباره نقاشی

لینک قسمت دوم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه درباره مجسمه‌سازی

لینک قسمت سوم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه درباره عکاسی در یوتیوب

لینک قسمت چهارم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه درباره معماری

لینک قسمت پنجم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه درباره رابطه علم و هنر

لینک قسمت ششم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره سینما

لینک قسمت هفتم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره رقص و باله

لینک قسمت هشتم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره تئاتر و نمایشنامه‌نویسی

لینک قسمت نهم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره

لینک قسمت دهم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره هنر بدن، هنر زمینی و هنر ویدیویی

لینک قسمت یازدهم پادکست گوشه؛ هنر با گوشه؛ درباره ادبیات و رمانی که انقلابی به راه انداخت

«گوشه» دفترچه یادداشت چندنفرست که در آن از چیزهایی که می‌بینند و دوست دارند با بقیه شریک شوند، می‌نویسند؛ از موسیقی، کتاب، سینما، سفر و شکم. gooshe@ پادکست گوشه در یوتیوب

نظر شما