هنگامی که تاریخ در خدمت زندگی گذشته قرار گیرد، یعنی ادای چیزی را درآوَرد که میخواهد به زندگی ادامه دهد، از جمله حیات برتر؛ هنگامی که بینش تاریخی به جای حفظ زندگی، آن را مومیایی کند، درخت زندگی به ناگاه خشک میشود. از نوک برگها تا ریشه، و اغلب خود ریشه نیز میمیرد.
بنابراین انسان مدرن که دیگر سبک و روش واحد و خاصی ندارد، جرات نمیکند خودش باشد. همه انسانها ماسک بر چهره دارند و خود را به شکل انسان فرهیخته، دانشمند، شاعر و سیاستمدار درمیآورند. حال آنکه در عمق وجود خود، چیزی جز لباسی مندرس و زر و زیوری قلابی نیستند.
گذشته برای انسان به انباری از لباسهای نمایش و تاتر تبدیل میشود که هر کس میتواند شکل زندگی و هنر خود را به سلیقه خود از آن بیرون کشد. *
در نخستین صبح جمعه سال ۹۷ ترانههای نسبتا بهاری را بشنویم در ساندکلاود گوشه:
نظر شما