خَلَقَ آدَمَ عَلی صُوْرَتِهِ* آدمیان همه مظهر میطلبند. بسیار زنان باشند که مستور باشند، اما رو باز کنند تا مطلوبی ِ خود را بیازمایند – چنانکه تو اُستره (پوشیده) را بیازمایی – و عاشق به معشوق میگوید، من نخفتم و نخوردم و چنین شدم و چنان شدم بی تو، معنیش این باشد که تو مظهر میطلبی، مظهر تو منم تا بدو معشوقی فروشی.
و همچنین علما و هنرمندان، جمله مظهر میطلبند کُنْتُ کَنْزاَ مَخْفِیاَفَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ** (من گنج نهانی بودم و دوست داشتم شناخته شوم).
آهنگهای صبح جمعهٔ دویستوسیوششم با گوشه را در ساندکلاود گوشه بشنوید:
چه خوب! به دلم نشست