ما خیلی دیر و احتمالاً در میانسالی، حوالی همان سنی که میگویند «انسان به پختگی میرسد» -میرسد واقعاً؟- و پیامبران به پیامبری، اگر هنوز کمی از سلامت و استقلال مغز فسونپیشهمان را از شر وسوسهها و رنگ و لعابهای فریبنده و در روزگار ما، اَبَرصنعت ِ رسانه و سرگرمی، حفظ کرده باشیم، آرام آرام میتوانیم در شُخمزدنهای دردناک و کمی همراه با لذت ِ گذشتهمان، از خودمان، و آنچه بر ما گذشته، ذرهای رمزگشایی کنیم؛ فایده و فرقش با گذشته چیست؟ شاید هیچ. قبلا بیدلیل رنج میبردیم، حالا با دلیل.
حالا ممکن است مثلا دلیل انتخاب و وصل و فصلهای زندگیمان را بهتر درک کنیم؛ خواه با ایمان به «لا مؤثر فی الوجود الا الله» یا اعتقاد به وجود «اراده معطوف به حیات» یا هورمون یا هرچی.
باهم قدم میزدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خودمان، هرکس غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده.
اینطور است که تا حالا دوام آوردهام.
و امروز عصر هم انگار باز نتیجه میدهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفتهام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار.
حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، بهم ریخته، خسته و کوفته، از این همه حرف زدن، این همه شنیدن، این همه مشقت، این همه بازی.
هالیوود تعداد زیادی فیلم که به «بحران میانسالی» ربط دارند، تولید کرده که بیشترشان هم آبکی هستند؛ بعضی فیلمهای مردانه و بعضی نسخههای زنانه.
این فیلمها شاید به آدمهای درگیر در کش و قوس بحران میانسالی، کمکی نکنند اما اینجا برای زنانی که احساس میکنند نشانههایی از این بحران در مردی وجود دارد، توصیههایی هست.
آمار بروز بحران میانسالی -مثل خیلی چیزهای دیگری که با فرسودگی تن، کلک آدمیزاد را میکَنَد- در مردها بیشتر از زنان است. بالاخره یک چیزهایی باید باشد تا به طور میانگین، مردها را هفت – هشت سال زودتر از زنان، به دیار باقی راهنمایی کند.
کلاً از من میشنوید؛ زن، دود، الکل، رفیق و کارهای احمقانه، به ترتیب بیشترین عوامل مرگ و میر در میان مردان، و مَرد بیشترین عامل مرگ و میر در میان زنان است.
در انتخاب آهنگهای این هفته سعی شده تا کمترین اختلال به روند خستگی ِ روز جمعهٔ شنونده، وارد بیاید؛ آهنگها اغلب جَزی و بلوزی و صداها دودی و خسته. در ساندکلاد گوشه یا همینجا بشنوید:
نظر شما