میگویند نباید هر کتابی را خواند. اما این توصیه درباره «کتاب شهریار» نوشته نیکولو ماکیاولی برای بسیاری از سیاستمداران جواب معکوس داده است. با اینکه این کتاب نکوهش شده و روش کشورداریِ مطرحشده در آن غیراخلاقی توصیف شده، اما طرفداران بیشتری بین اهالی سیاست و اقتصاد پیدا کرده و حتی الهامبخش آنها شده است.
ماکیاولی، بیش از پانصدسال پیش در کتابی کمحجم در ۲۶ فصل روش کشورداری را برای یکی از حاکمان مطرح فلورانس توضیح داده است؛ برای درآمدی مختصر و پیداکردن شغلی که او را از مخمصه مالی نجات دهد. پانصد سال از آن روزها گذشته و راه و روش مملکتداری موردنظر او هنوز دستمایه، سرمایه و سرمشق بسیاری از رهبران کشورهاست.
موسیقیهای صبح جمعه با گوشه شماره ۲۱۸ را پس از خواندن برشهایی از این کتاب، بشنوید.
[alert type=secondary close=no]
ـ هیچ لزومی ندارد یک شهریار تمام صفات پسندیده را داشته باشد. ولی لازم است خود را چنین جلوه دهد که تمام آنها را داراست. اگر یک پادشاه همه صفات خوب را داشته باشد و همیشه بدون ملاحظه و دقت به آنها عمل کند، برای او اسباب ضرر و زیان است. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. مثلا خیلی خوب است، مردم بدانند او انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار است؛ و چنین هم باشد. اما فکر او همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی به کار بردن عکس این صفات لازم شد به راحتی بتواند آنها را به صفات معکوس تغییر دهد و بیرحم و بیعاطفه و بیوفا و بیعقیده و نادرست باشد.
ـ هیچ پادشاهی برای بدقولی خود که دلایل ظاهرالصلاحی دارد، گرفتار خسارت نشده است. مخصوصا باید در تغییر حالت و قیافه برای ریاکاری و گولزدن یک مهارت کامل داشت. مردم آنقدر ساده و تابع احتیاجات آنی خود هستند که هر گاه کسی بخواهد آنها را گول بزند، موفق خواهد شد.
ـ ظلم و خونریزی که خوب و به جا اعمال شده باشد (اگر اجازه دهید چیزهای بد را هم خوب بنامیم) آنهایی هستند که فقط یک بار آن هم برای استحکام مقام سلطنت اعمال شود.
ـ بکن هر آنچه اراده میکنی و احتیاجاتی را که لازمه هر کار است، فراهم بیاور. ولی باید بدانی تا سکنه مملکتی را که تصرف میکنی، متفرق نکردهای، ممکن نیست بتوانی سوابق آزادی، قوانین و آداب و رسومی را که به آن خو گرفتهاند از خاطر آنها محو کنی.
[/alert]
صبح جمعه با گوشه را در ساندکلاود گوشه بشنوید:
این لیست خیلی خیلی عالیه. واقعیت این هست که نتوستم بفهمم چی میخونن از بس خود موسیقی گوش نواز بود. خیلی خوب گیتار گوش میدید و همین لابد
——
در مورد ماکیاولی و چیزی که نوشته و گفته یه ذره بی انصافی کردید. اگه کسی این کتاب رو نکوهش کرده، اشتباه کرده. چون لابد فکر میکنه اون آدم بهتری هست که مثلا از این تظاهر و فریبکاری فاصله داره. در صورتی که اصلا چنین نیست. جناب ماکیاولی سیاستدان ارزشمندی هستن به این خاطر که شجاعانه و بدون ریا و دغل چیزی که هست رو خیلی واضح و مشخص گفته و نوشته. وقتی ماکیاولی میخونیم با مصداقی از این شعر سعدی طرفیم:
هیچ کس بی دامن تر نیست، لیکن پیش خلق
باز می پوشند و ما بر آفتاب افکنده ایم
شاید خیلیا یادشون نباشه ولی قدیم قدیما سعدی خوب یادش بود که وقتی با شاه و سلطان حرف میزدیم با کسی حرف میزدیم که خطاکار نبود. گاهی اوقات حتی خدا بود یا حداقل نماینده و سایه اش بر خلق. چیزی که ماکیاولی به ما میگه این هست که پادشاه نه تنها خدا یا نماینده ی خدا نیست بلکه انسانی قدرت طلب و قدرتمندیست که قصد داره ما رو راضی نگه داره. و راضی نگه داشتن این همه آدم (خداییش) اگه امکانپذیر نباشه حداقل خیلی خیلی سخته و این وسط بدون شک توصیه ها و راهنماییهاش بهترین چیزهایی هست که هر قدرتطلبی نیاز داره بدونه و انجام بده.
برای سایر مردم جامعه هم دونستن این سازوکار، بیشتر کمک میکنه که رابطه ی منطقی و درستی با اصحاب قدرت برقرار کنن (مثلا قابل توجه جنبش زنان ایران که همیشه از موضع ضعف وارد گفتگو میشن و این میشه که همیشه ورود به یه ورزشگاه فوتبال چیزی هست که به مهمترین مطالبه اشون بدل میشه و فعالین شون هم که کرسی های مهمی میگیرن، در حقیقت مهره ی ارزان مهره های قویتر جناحشون میشن ). بدونن که اول نیاز به یه دیالوگ قدرت دارن بعد یه دیالوگ حق.
نصایحِ جنابِ ماکیاولی چقدر آشناست !