سالهاست که آنتن تلویزیون ندارم و بیخبرم، اما همین تشکیلات، در بیشتر سالهای کودکی و جوانی ِ نسل ِ «دوگانهسوز» من (میدانید که در ایران حدود هشتاد میلیون نفر معتقدند «نسل سوخته» هستند، فکر میکنم ما که کمی از زندگیمان پیش از انقلاب ۵۷ و بقیهاش پس از آن بوده، نسل دوگانهسوز یا نیمسوزیم که باز در تعریف اینکه کدام نیمهمان سوخته، بینمان اختلاف است) تنها تصویری که از مردم بلوچ نشان میداد، تصویر قاچاقچی و خلافکار بود. اصلا لباس بلوچی در بیشتر سریالها و فیلمهای آبکی آن موقع، دم دستترین چیزها برای طراحی لباس بازیگران نقشهای منفی بود.
کماند کسانی که «قالی بلوچ» به گوششان خورده باشد یا بدانند که تصنیف «مرغ سحر» ساخته موسیقیدان یهودی، مرتضیخان نیداوود است. ما بسیاری از داشتههایمان را مدیون قومها و گروههایی هستیم که با افتخار آنها را «اقلیت» مینامیم؛ من از این کلمه خوشم نمیآید چون درونش رنگ و بویی از «ما بیشتریم و احتمالا بهتریم» دارد.
همیشه سیاستمداران این مملکت به ما گفتهاند «در شرایط و برهه حساسی» زندگی میکنیم، اما الان دیگر انگار درست افتادهایم وسط آن برهه حساسی که همیشه تویش بودهایم و لمسش نمیکردیم.
کلا تهدید دو نوع است: تهدید لمسی و تهدید غیرلمسی. نوع غیرلمسی بسیار دردناکتر است، چون شما کلا در حال تهدیدید ولی چیزی را احساس نمیکنید.
آهنگهای آخرین صبح جمعه با گوشه در سال ۹۵، صبح جمعه ۲۱۰ را بشنوید با رنگ و بوی بهاری:
نظر شما