حالا وقت آن است که پیوندهایمان را با جامعهای که دیگر نمیتوانیم به آن، کمکی بکُنیم بگسلیم. کسی که نمیتواند بازپس دهد، نباید چیزی قرض کند؛ نیروهایمان در حال تحلیل رفتن است. بیایید آنها را جمع کنیم و در خودمان نگه داریم. هر کس که میتواند، باید تکالیف ناشی از محبت و دوستی را محدود کند و این احساس را متوجه درون خودش کند. این تحدید و تحلیل، که فرد را به چیزی بیمصرف و اسباب زحمت دیگران تبدیل میکند، مانع از بدل شدن او به اسباب زحمت و بیمصرف، برای خودش میشود. آدمی باید خودش را نوازش کند، تسلی دهد و بالاتر از همه اینکه خود را کنترل کند و به خرد خودش معطوف شود و از وجدانش که نمیتواند بیشرمساری در برابرش بایستد، در هراس باشد. به ندرت پیش میآید که انسانی، تنها به خودش معطوف شود.
با این تکه از کتاب «در باب خلوتگزینی» نوشته میشل دو مونتین، آهنگهای جمعهٔ دویستوهفتم را اینجا یا در ساوندکلاد گوشه بشنوید:
نظر شما