یکی پیش پیری رفت و رخصت خواست تا راهی سفر شود. پیر گفت: چرا میروی؟
گفت: آب که نرود تیره گردد.
پیر گفت: خود دریا باش که نه رَوَد تیره نگردد.*
صبح جمعه با گوشه شماره ۱۹۹ در این هفته با چهار سالگی گوشه همراه شده است. برای خود ما هم معلوم نیست که چرا چهار سال است، گوشه زنده است و بودنش چه چیزی به دنیا اضافه کرده یا نبودش چه چیزی از دنیا کم میکند؟
اما شاید، گوشه جوی کوچکی است که میرود تا تیره نشود؛ در روزگار تیره و تاری که انگار «تکنولوژی، فرهنگ را از پا در میآورد».**
اگر نظری درباره گوشه دارید، یا انتقاد و پیشنهادی، خوشحال میشویم اینجا (دیگران درباره گوشه گفتهاند) برای ما بنویسید.
ترانههای این هفته صبح جمعه با گوشه را در ساندکلاود گوشه بشنوید:
من این گوشه دنج رو همین جوری که هست دوستش دارم