شمس تبریزی دربارهٔ پدرش در مقالات گفته است:
«پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند».
پدر در من از من واقف نی، میگفت: تو اولا دیوانه نیستی، نمیدانم چه روش داری، تربیت ِ ریاضت هم نیست، و فلان نیست…
گفتم: یک سخن از من بشنو، تو با من چنانی که خایهٔ بط (تخم مرغابی) را زیر مرغ خانگی نهادند، پرورد و بط بچهگان برون آورد؛ بط بچگان کلانتَرَک شدند، با مادر به لب جو آمدند، در آب درآمدند. مادرشان مرغ خانگی است، لب لب جو (آخرین حد و کنار جوی آب) میرود، امکان ِ درآمدن در آب نی. اکنون ای پدر! من دریا میبینم مرکب من شده است، و وطن و حال من این است. اگر تو از منی یا من از توام، درآ در این دریا؛ و اگر نه، برو بر ِ مرغان ِ خانگی. و این ترا آویختن (آزمایش) است.*»
در صبح جمعه با گوشه ۱۹۴ از پسران و پدرانی بشنویم که کنار هم نشستهاند؛ ساز زدهاند. خواندهاند و روزگاری را در همصدایی و همنوایی و همراهی با هم یا در سوگ و هجران و فراق گذراندهاند…
همه آهنگهای این هفته را در ساندکلاود گوشه بشنوید و پایینتر ببینید و بشنوید:
[alert type=secondary close=no]محمدرضا شجریان و همایون [/alert]
همایون شجریان که این روزها کم محبوب و مشهور نیست، جایی گفته، از وقتی تصمیم گرفته مستقل از پدر آواز بخواند، با «چالش احساسی بزرگی» روبهرو شده، چون پدر همیشه پشت و پناهش بودهاست. او در کودکی آواز را با آموزشهای پدر آغاز کرد و با تنبک و کمانچهنوازی موسیقی را جدیتر تجربهکرد. در نوجوانی با تنبک کنار پدر روی صحنه نشست. کمی بعد با همخوانی با پدر و بعد تکخوانی به جایی رسید که بعضی از پرطرفدارترین آلبومهای موسیقی ایران را آفرید.
محمدرضا شجریان، در فیلم مستندی که درباره ساخت آلبوم موسیقی «شوقنامه» است (آلبوم بازخوانی تصنیفهای منسوب به عبدالقادر مراغی که سبک و سیاق او تا اواسط دوران صفویان در موسیقی ایرانی وجود داشته و بعد در موسیقی دوران عثمانی دیده شده است) برای تنظیم قطعات کارها را گوش میکند. بعد از اجرای فرزندش همایون، با حاتی تحسینآمیز او را «فرزند خلف آواز» میخواند و میگوید: «کار او باعث شده به عنوان پدرش در برابر هنر او انگشت به دهان بمانم. همایون نشان استعداد استثنایی در آواز دارد.»
پدر درباره کار پسرش در آلبوم شوقنامه که ساختش شش سال زمان برده، میگوید: «همایون ريتم را بسيار دقيق درک كرده و سالهاست نمیبينم هيچ خوانندهای اينگونه بخواند».
[alert type=secondary close=no]حسین علیزاده و صبا و نیما [/alert]
صبا این روزها یار و همنواز ثابت پدر شده است. چهار ساله بود و وقتی هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته بود، پیانونوازی را آغاز کرد. از ۱۰ سالگی تنبک را انتخاب کرد و کمی بعد عاشق ساز کمانچه شد و دیگر آن را رها نکرد. در خانوادهای که هر لحظهاش ساز از دست پدر(حسین علیزاده) نمیافتاده و موسیقی و ترانه زمزمه اصلی پدر و مادر بوده و روز با موسیقی شروع میشده و به پایان میرسیده، برادرش نیما، هم نوازنده رباب و تار شد و با پدر همنوازی کرد. صبا در مصاحبهای گفته، پدر هیچوقت اصرار و انکاری بر انتخاب ساز و روش کار این دو برادر نداشته است.
[alert type=secondary close=no] محمدرضا لطفی و امید [/alert]
امید موسیقی را از کودکی با پدر آغاز کرد. او بعد از جدایی پدر و مادر، با آموزشهای مادرش قشنگ کامکار موسیقی را جدیتر دنبال کرد. مادر که سهتار و ویلون مینواخت، پسر را با سازهای زهی آشنا کرد. زندگی قشنگ با محمدرضا لطفی زمان زیادی نبرد و امید بیش از اینکه با صدای ساز پدر بزرگ شود، با ساز و آواز موروثی در خانواده مادر و داییهایش رشد کرد و ساززدن آموخت. او تارنواز حرفهای شد و از ۱۵ سالگی با گروه کامکارها بارها روی صحنه رفت. صدا و فن ساززدن پدر برایش سرمشق ثابتی بود که باعث شد از سبک پدر تاثیر زیادی بگیرد.
[alert type=secondary close=no] پرویز مشکاتیان و آیین [/alert]
آیین، از یک طرف فرزند یکی از بزرگترین آهنگسازان و موسیقیدانان ایران است و از طرفی نوه یکی از برجستهترین خوانندگان ایران. مادرش افسانه دختر محمدرضا شجریان، مدت زیادی با پرویز مشکاتیان زندگی نکرد اما پسرشان، آیین، تنبکنواز مشهوری شد که با گروههای جوان و نامدار موسیقی ایران همنوازی میکند.
[alert type=secondary close=no] کیخسرو پورناظری و سهراب و تهمورس [/alert]
نام و نشان پورناظریها با موسیقی و ساز گره خورده است. پدربزرگشان ساز و ردیف موسیقی را وارد خانواده کرد و مادربزرگ شعر و ادبیات کهن فارسی را. کیخسرو پورناظری الفبای موسیقی را که از پدر و مادر آموخته بود به پسرانش سهراب و تهمورس هم آموزش داد. سهراب از بهترین تنبورنوازان و کمانچهنوازان کشور شد و تهمورس، تار و سهتار را انتخاب کرد. گروه شمس کمی بعد با نام پورناظریها درخشید و بزرگان موسیقی ایران در کنار ساز آنها نشستند و خواندند.
[alert type=secondary close=no] کامکارها و پدر؛ حسن کامکار [/alert]
خانواده کامکارها از مشهورترین گروههای خانوادگی موسیقی در ایران است. گروهی با ستون اصلی حسن کامکار که پدر (ویولننواز) هفت پسر و یک دختر بود آنها را خواننده و نوازنده کرد. آنقدر این گروه بزرگ شد و چهرههای جوان و تازهنفس خانواده به آن پیوستند که کمکم گفتن نام کامکارها برای هر دوستدار موسیقی کافی بود که از شنیدن صدای تار، سنتور، عود و ویلون و دف و لذت ببرد.
[alert type=secondary close=no] شهرام ناظری و حافظ [/alert]
حافظ از کودکی با پدر آواز و سهتارنوازی را آغاز کرد. هر چند که در مصاحبهای گفته با پدرش اختلاف نظر دارد و از آنجایی که هر دوی آنها روحیه رهبری دارند، سخت میتوانند با این روحیه کار گروهی کنند. با این حال او با پدرش اجراهای زیادی روی صحنه داشته است. او گفته پدرش هیچوقت نمیخواسته، فرزندش شهرام ناظری دوم باشد. شاید برای همین است که ساز ابداعی خودش (حافظ) را مینوازد. او سعی میکند حتی برای پدر آهنگسازی کند.
نظر شما