این اواخر با دوستهای نزدیکم که صحبت میکنم، میبینم همه درد مشترکی داریم؛ مدام غر میزنیم، بدبینیم و مرتب در حال نالهکردنیم. چرا بیجهت توقعاتم از خودم و دنیای اطراف بالا میرود؟ چرا هر چه میبینم یک سرش به زشتیها وصل شده است؟ رسول یونان میگوید:
زندگی در اعماق امن است
اما زیبا نیست
ماهیهایی که در اعماق زندگی میکنند
صید نمیشوند
اما طلوع آفتاب را هم نمیبینند
کشتیها را نمیبینند
حالا اسبی زیبا
پا به دریا میگذارد
او را نیز نخواهند دید
بله، زندگی در اعماق غمانگیز است
آهنگهای صبح جمعه با گوشه شماره صد و هشتادم را در ساندکلاد گوشه بشنوید در این جمعه گرم مردادی…
در یوتیوب هم میتوانید ببینید و بشنوید:
امروز جمعه چقدر زیاد مشترک شده بین ما.گویی من این لیست را چیدم از بس نزدیکه بهم…ممنون