احتمالا به زودی، قشنگی از قشنگان و حکیمان شبکههای مجازی و مزاجی، لگام شعر را بر دهان نهنگ سخن در اقیانوسی به عمق یک وجب خواهد زد و خواهد سرود:
در تنم کودتاییست
یکشبه
ژنرالها، به سیاهچال لُپهایم
رجب؟ تاج سرم
یا
در واپسین ساعات شب
در تنم کودتا کن
یکشبه
رجبوار
یا
در دلم کودتایی یکشبه برپاست
روی پل بسفر
در میدانی که میدان نیست
تقسیم
کمی سنتیتر:
فتنهگری یا کودتاچی؟
هرکه هستی نیموجب باش، رجب باش
هایکو هم از گزند قشنگان در امان نیست:
سرباز، زیر مشت و لگد
ژنرال، در زندان
رجب، قهرمان
فردای ِ کودتا
بگذریم و رد بدهیم و وابدهیم که جمعهای دیگر رسیده و تنبلان گوشه عذر تقصیر آورده که ای آبراهام، این جمعه را برسان که وقت، تنگ است. در سوراخفوری بودن لذتی است که در هیچچیز دیگری نیست.
بشنوید آهنگهای جمعه صدوهفتادوهفتم را با گوشه که مثل نوارهای رنگارنگ دوران ما نسل سوختههاست که «سلکشنش» هیچ ربطی به هیچ چیزی ندارد. (میدانید که در ایران، هفتاد -هشتاد میلیون نفر معتقدند نسلشان سوخته است). ولی شاید «در این برهه حساس» نیاز به ابداع ترکیب عمیقتری در «سپهر» سیاسی -از این کلمه های روی اعصاب بهنسبت جدید- منطقه ما، بیش از پیش احساس میشود؛ منطقهٔ سوخته:
عکس: ساز و برگ نظامی سربازان تسلیمشده کودتای ترکیه، پل بُسفر – Gokhan Tan/Getty Images
نظر شما