بعضی پدرها ساز دست دخترها میدهند، بعضی هم البته ساز و پَروبال دخترها را میشکنند. بعضی از پدرها گاهی برای دخترها آواز میخوانند؛ اغلب هم خارج. گاهی هم که دستی به سازی داشته باشند آهنگ ناکوکی ضمیمه این آوازها میشود.
گاهی پدرها یک قدم به پیش میروند و به جای تکخوانی، با دخترها میخوانند. گاهی این همخوانی چیزی شبیه سلیقه داغان پدرها از آب درمیآید؛ موقعی که برای دخترها هدیه میخرند، مثل آن پردههای گلدرشت یا فرش سبز رنگی که به هیچچیز خانه دختر نمیخورَد اما باید درست در مرکز خانه باشد تا دل پدر از بیاهمیتی به سلیقه شاهکارش، نرنجد.
این آهنگهای اغلب خارج و ناکوک ِ پدر و دختری، درست مثل آن پردههای گلدرشت، روزی چنان عزیز و گرانبها میشود که جایش روی چشم دخترهاست.
خیلیها این رابطه را درک نمیکنند و برای همین است که معمولا از فهمیدن حال و هوای زنهای دوروبرشان که پدر را از دست دادهاند، سر در نمیآورند؛ درک دخترانی که میگویند رفتن پدر زخم درمانناپذیری را بر جان و روحشان جاگذاشته و نمیتوانند رنج الیم و درد عمیقش را با کسی سهیم شوند، شاید چندان ساده نباشد؛ دخترانی که در وصف پدر همیشه رفیق و همراهِ رفتهشان میگویند: «*وداع جان آسان نیست…»
روانشناسها میگویند و در تحقیقها ادعاهای زیادی درباره تاثیر نوع رابطه پدر و دختری، در شکل گرفتن شخصیت زنها، طرح میکنند؛ اینکه زنانی که پدران مهربان و «آدم» داشتهاند، هرگز خشونت مردها را «یک چیز عادی» نمیدانند و به جای «سوختن و ساختن» از این جور روابط ناسالم، خارج میشوند. یا گفتهاند، دخترانی که پدران مهربان داشتهاند، برای جلب توجه مردها، خودشان را به آب و آتش نمیزنند.
آهنگهای صبح جمعه با گوشه شماره ۱۶۰ همخوانی، همنوازی، همدلی و همراهی پدر و دخترهایی است که دخترانشان راهی را که رفتهاند، یادگار پدر میدانند:
[alert type=secondary close=no]محمدرضا شجریان و مژگان شجریان[/alert]
مژگان شجریان از مشهورترین دختران موسیقی معاصر ایران است که با پدرش همخوانی کرده. پدر استاد اصلی آوازش بوده و معتقد است «صدای زن، بخشی از موسیقی است و وقتی که نیست، بخشی از موسیقی هم وجود ندارد».
مژگان شجریان پیش از آواز خواندن با پدر، روی صحنه در کنارش سهتار زده بود. همان موقع در مصاحبهای گفته بود، در کنار پدر خواندن جرات میخواهد و فکر نمیکند روزی این اتفاق بیافتد.
اما وقتی این اتفاق افتاده، او گفته لحظات سختی را گذرانده است. مژگان شجریان درباره اولین تکخوانیاش کنار پدر گفته، جرات خواندن نداشته اما جمله اول را که خوانده، متوجه شده، وقتی آدم میترسد، کارش را جدیتر میگیرد.
همآوازی این پدر و دختر را در کنسرت لندن بشنوید: نشانش کن:
همین اجرا را میتوانید در یوتیوب ببینید:
[alert type=secondary close=no]احمد بینا و سیما بینا[/alert]
سیما بینا، فرزند پدری خراسانی و مادری کرمانی است. احمد بینا که شاعر بود، آهنگسازی نخستین کارهای دخترش را انجام داده است.
سیما بینا، بیشتر وقتش را در پژوهش و کندو کاو در زمینه موسیقی قومهای ایرانی گذرانده است. او از کودکی ترانهها و نغمههای محلی خراسان را با آموزش پدرش یاد گرفته و پدر به او زیر و بمهای موسیقی و ترانههای محلی منطقه زندگیش را آموزش داده است. صدای او را در کودکیاش یعنی زمانی که پدر ترانهسرا و راهنمایش بوده، بشنوید در یکی از اجراهای رادیوییاش با شعری از احمد بینا:
[alert type=secondary close=no]بیژن کامکار و هانا کامکار[/alert]
ظاهرا در خانواده بزرگ هنری کامکارها هر دختر و پسری در هر نسلی که به دنیا بیاید یا باید صدا داشته باشد یا ساززدن بیاموزد؛ از معدود خانوادههایی که پدران، دختران را به سمت موسیقی هل میدهند و نسل در نسل موسیقی را پرورش میدهند. هانا کامکار که در خانواده بیژن کامکار (خواننده و نوازنده دف) به دنیا آمده، هم دف میزند و هم میخواند. صدایی دارد که انگار با همه سازهای این خانواده کوک است.
قلاقیران را با صدای هانا کامکار بشنوید و ببینید:
[alert type=secondary close=no]محمود فرهمند و نغمه فرهمند[/alert]
نغمه فرهمند، دختر محمود فرهمند، از پدر تنبکنوازی را آموخته و نوازنده دف هم هست. او سالها در گروههای بزرگ موسیقی کنار پدر روی صحنه همنوازی تنبک و دف کرده است. چند سالی است ایران را ترک کرده و دیگر همراه پدر نمینوازد.
تنبکنوازی او را با همراهی هنگ ببینید:
کمنیستند خوانندههای زن شهیر و نامآور این روزهای ایران که میگویند پدر، آنها را قدم به قدم با موسیقی آشنا کرده است؛ پدرانی که حتی اسمشان در گفتوگوها و نقلقولها نیامده اما یا پشت و پناه دختران بودهاند، یا استاد اول آوازشان، یا سراینده ترانههایشان یا یابنده استعدادشان. مثل هنگامه اخوان که پدرش خواننده خوشصدایی بود و از ۱۰ سالگی به او دستگاههای موسیقی ایرانی را آموزش داد، او را با موسیقی سنتی ایرانی آشنا کرد و قمرالملوک وزیری را به او معرفی کرد:
پریسا که یکی از نامدارترین خوانندگان معاصر زن ایران است، حاضر نیست به قواعد خوانندگی زنان در ایران تن بدهد. او حق زن و مرد را در خواندن برابر میداند و به همین دلیل فقط بیرون از ایران کنسرت برگزار میکند و در ایران به آموزش موسیقی و آواز اکتفا کرده است. پریسا هم میگوید آواز را با تشویقهای پدر شروع کرده است. تشویقهایی که باعث شد در کودکی در رشته آواز رتبه اول را بین دانشآموزان سراسر کشور به دست آورد و مسیرش روشن و مشخص شود:
همه آهنگها را یکجا بشنوید در ساوندکلاود گوشه و ادامه مطلب را درباره پدران و دختران خارجی از همین پایین دنبال کنید:
پدران و دختران غیرایرانی
[alert type=secondary close=no]عالیم قاسیماُف و فرغانه قاسیماُوا[/alert]
عالیم (عالم) قاسیماُف را احتمالا خیلی از ما میشناسیم یا دستکم یکبار صدایش را شنیدهایم. صدای گرم و عمیق او به عنوان یکی از مشهورترین خوانندگان موسیقی مقامی آذربایجانی که بیشتر مواقع با دخترش فرغانه قاسماُوا، هم اجرا میکند، جهانی است. آقای قاسیماف (قاسموف، قاسمُف)، در خانواده بسیار فقیری به دنیا آمده و امکان خرید ساز نداشته اما صدای خوب را از پدر به ارث برده و با تشویق او خواندن را آغاز کرده است. آوازهای محلی و سنتی او کمکم از انواع مراسم مذهبی شهر و دریارش به مدرسه موسیقی راه پیدا کرد، پختهتر شد و آرام آرام به دنیا شناسانده شد.
اما ویژگی کار او این است که حتما با دخترش روی صحنه میرود. دخترش موسیقی را اصولیتر و مدرنتر آموزش دیده و همخوانیاش در کنار پدر از آنها یک گروه مشهور جهانی ساخته است.
آنها به ایران هم سفر کردهاند و برخلاف استقبال بسیار زیاد از موسیقی و کنسرتشان، فرغانه، دختر خوشصدا و خوشآوازش اجازه پیدا نکرد همراه او روی صحنه بخواند.
دختر او فرغانه از ۱۶ سالگی با پدرش اجرا میکند و پدر گفته تا به حال در هیچ جای دنیا به او نیم ساعت قبل از اجرا نامهای ندادهاند که دخترش اجازه ندارد، بخواند.
فرغانه بعدا در مصاحبهای گفت آن شب به پدرش بسیار سخت گذشته است، نه به این دلیل که مجبور شد تکنوازی و تکخوانی کند و در این سن برایش سنگین بوده بلکه رفتار با یک زن خواننده برای پدرش هضمنشدنی بوده است.
«گتمه، گتمه» را بشنوید از این پدر و دختر آذربایجانی:
همخوانی عالیم قاسیماف و دخترش فرغانه را در یکی از آهنگهای پروژه موسیقی راه ابریشم (یویوما) بشنوید:
[alert type=secondary close=no]راوی شانکار و آنوشکا شانکار[/alert]
از خوانندهها که بگذریم، از مشهورترین پدر و دخترهای نوازنده در دنیا، شاید راوی شانکار و آنوشکا شانکار باشند. سیتار نوازان مشهور که موسیقی هندی را جهانی کردهاند. آنوشکا (که خواهر ناتنی نورا جونز هم هست) از هفت سالگی زیر نظر پدرش سیتارنوازی را آغاز کرده و از ۱۴ سالگی به شکل رسمی روی صحنه کنار پدر نشسته است.
راوی شانکار را یکی از انگشتشمار استادان سیتار در جهان میدانند. همنوازی او با دخترش و نگاههای پیدرپی آنها به هم در طول برنامه، حال خاصی به صحنه میدهد.
یکی از دونوازیهای راوی شانکار و دخترش آنوشکا را در ساوندکلاود بشنوید:
یک اجرای دو نفره از این پدر و دختر هندی ببینید:
[alert type=secondary close=no]فرانک سیناترا و نانسی سیناترا[/alert]
بیرون از ایران از مشهورترین پدر ودخترهایی که با هم خوانده و رقصیدهاند، شاید فرانک سیناترا و دخترش نانسی باشند. نانسی سیناترا با بازخوانی آهنگ بنگ بنگ (شر) شناختهتر شد. او در دهه ۱۹۶۰ میلادی با پدرش در برنامه تلویزیونیاش همخوانیهای زیادی داشت. این یکی از آن همخوانیها و رقصهاست که بسیار مشهور است:
[alert type=secondary close=no]جانی کش و روزان کش[/alert]
از پدر و دختران خارجی معروف دیگر در دنیا، جانی کش و روزان کش هستند. روزان که در سفرهای جادهای همراه پدر بود، با دستیاری پشت صحنه کنسرتهای پدرش و بعد هم صدای پسزمینه در همخوانیها شروع کرد. مدتی طول کشید تا توانست آواز بخواند و بعد از سالها کنار پدر اجرا کند. این یکی از کارهای آنهاست که البته صدای جانی کش، چندان شاداب و سرحال به نظر نمیرسد:
[alert type=secondary close=no]نت کینگ کول و ناتالی کول[/alert]
نت کینگ کول، خواننده جز و نوازنده پیانو که صدای عمیق و سنگینش از او چهره جهانی ساخته بود، در زمان حیاتش با دخترش ناتالی کول آواز میخواند. ناتالی کول هم همین چند وقت پیش (زمستان ۲۰۱۵) از دنیا رفت اما این آهنگ دوئت او با پدرش میلیونها دلار فروخت و بعد از سالها شکست در فروش آلبومهایش، او را خوشبخت و ثروتمند کرد:
[alert type=secondary close=no]وان موریسون و شانا موریسون[/alert]
وان موریسون خواننده ایرلندی از سال ۱۹۹۴ میلادی هر از گاهی با دخترش همخوانی میکند. شانا موریسون خواندن را در کودکی از مادربزرگش یاد گرفته است و در گروههای کر مدرسه آواز خوانده تا زمانی که با پدر برای برگزاری تورهای کنسرت سفر جادهای را آغاز میکند و کمکم با او همآواز میشود. شانا موریسون حالا خواننده مشهوری است و برای خودش گروه موسیقی و استودیویی هم دارد… آهنگ «بعضی وقتها گریه میکنیم» این دو را در یوتیوب بشنوید:
[alert type=secondary close=no]شارل آزناوور و کاتیا آزناوور[/alert]
شارل آزناوور خواننده و ترانهسرا و تصنیفساز فرانسوی – ارمنی شش فرزند دارد که بعضی از آنها را خواننده و نوازنده کرده است. او خودش از ۹ سالگی روی صحنه بوده و برای فرزندانش هم اتفاق غریبی نبوده که از سن پایین با او خواندن را تمرین کنند. او بیشتر با دخترش کاتیا آواز خوانده است:
اگر دوست دارید میتوانید همه یوتیوبها را یکجا ببینید:
خیلی خیلی هم خوب.
از اون پست های بهاری خوبه. از اون تریپ ویژه نامه های نوروزی که میگیری دستت و هر یه چند وقت یه بار یکی از مقاله ها رو بالا پایین میکنی و بعضا به خاطر محتوای عمیق حتی یه چند ساعتی رو پای اینترنت بالا و پایینش میکنی که بیشتر بفهمی.
خیلی خیلی هم ممنون.
راستی؛ از خواهران عربمون، کسی که اینجا هم معرفیش کردید، ماجده الرومی؛ میتونن تو این لیست باشن که از همان کودکی همراه پدر اجراهایی داشتند. پدرشون حلیم الرومی از آهنگسازای بزرگ بودن که فکر میکنم اولین کارهای دخترشون رو آهنگسازی و ضبط کردن. معروف تر از ایشون اصاله نصری بودند که در ایام قدیم همراه پدر در تلویزیون حاضر میشدند و دوئت های دختر-پدری زیبایی با مفاهیم عاشقانه و آموزنده میخوندن. انغام خواننده ی مطرح مصری هم همراه پدر کارهایی داشتند. پدرشون محمود سلیمان آهنگساز و رهبر ارکستر شناخته شده ای بودن.
یک مورد تا حدی نامربوط هم من اضافه کنم: «اسحاق لوی» و «یاسمین لوی». اسحاق لوی، آهنگساز و خوانندهی آوازهای مذهبی و یکی از پژوهشگران پیشگام در زمینهی موسیقی لادینو بوده (لادینو زبانیه عمدتن ترکیب شده از زبانهای عبری و اسپانیایی). یاسمین لوی هم که به احتمال زیاد معروف حضور همه هست. البته یاسمین لوی در کودکی پدرش رو از دست داده و فرصتی برای همخوانی نداشته. دستش از پدر کوتاه بوده، اما کوتاه نیومده: یکی از آوازهای ضبطشدهی پدرش رو بیرون کشیده، با کمک کامپیوتر دستکاری کرده و برای خودش جایی باز کرده که همراه با پدرش آواز بخونه. نتیجه هم شده قطعه موسیقی «چوپان» که در پایین اجرای زندهایش رو میبینین: