صبح جمعه با گوشه: ساز تو را لال کردند و گوش مرا پُر

Fernando Vicente
جمعه‌های این روزهای‌تان مثل جمعه‌های بچگی، کسل‌کننده است یا الان حال و هوای بهتری دارد؟
آهنگ‌های صبح جمعه با گوشه ۱۵۲ در ساوندکلاد گوشه:

آهنگ‌های جمعه صدوپنجاه‌ودوم در یوتیوب:

تیتر از شعر روجا چمنکار گرفته شده.
تصویرسازی: Fernando Vicente

3 Comments

    1. گوشه

      متاسفانه مسوولش رفته گل بچینه. ایشالا برمی‌گرده دوباره اسپاتیفای رو هم چاق می‌کنیم.

  1. شاهین پاسخ

    آر اس اس تو فیدلی کار نکرده بود. فکر کردم دیگه پا شدید رفتید سراغ یه بساط دیگه. کلا از وقتی دارم کامنت میذارم میدونم که این بساط لابد دیگر بساطی نیست. یه نگاه به سر و وضعش بندازید. البت این رو گفته باشم که خبری هم نیست. اونقدر به قول این فرنگیا “ریچ کانتنت” هست که ملت همون پست های قدیمی رو بخونن خیلی بهتره. کلا لابد بعد از این، دیگه باید یا رنگ و لعاب عوض کرد یا حرف مفت زد. چیز دیگه نیست لابد.
    نفهمیدم چی میخونن. ولی عکس قشنگیه. این شکل نمایش کالبد شکافی بدن با اون ژست پاپ و یه طرح هنری، ترکیبی نیست که بشه ساده از کنارش رد شد.
    انسان وقتی بچه اس؛ مواد مخدر از زمین و آسمون براش فراهمه. کلا هیچ کس نمیخواد بیدار و هوشیار باشه. برای همین کودکی خیلی شیرین و جذاب و خوش آیند و پراز لحظات زیباست. پس دفعه بعد که یاد کودکیت افتادی به جای اینکه ذوق زده ی اون عروسک باشی یه چک بکن ببین بقیه تو تصویر چی هستن کسایی که تو مسلما نمیفمیدیشون.
    بگذریم. اینکه میگی جمعه هاتون کسل کننده بوده خب یه جورایی تئوری سازی های من رو خراب میکنه و لابد شما هوشیارتر از همسن و سالات بودی. تبریک میگم. اینکه “الان چه جوریه؟” هم پرسیدن نداره. ولی واقعیت این هست که مواد مخدر هنوز هم هست. اینکه شما تحمیل ِمواد ِمخدر ِجامعه رو در روزهای جمعه نداری و کسالت، بلاخره فرصت دیده شدن پیدا میکنه؛ شرایطی هست که شما میتونی به راحتی نقضش کنی. مواد مخدر همه جا ریخته. ولی خواهشا به کسالت وقت بده. فکر کنم متوجه هستی که اگه بفهمیش یه چیزی یه جایی روشن خواهد شد لابد. برای همین؛ جمعه برای رهایی از کسالت، فیلمی در مورد کسالت ببین. موزیک گوش کن. شعر بخون. داستان بخون. در مورد کسالت و بدبختی و اینا. خیلی از بازی های کامپیوتری کمک میکنه که از منشا لذات ذهنیت آگاهی پیدا کنی. دقیقا همونهایی که با روحیات “خیلی خوب” شما سازگار نیست. چون تو اون بازی میتونی کارهای بد و خلاف رو با توجیه پارادوکسیکال “من اون آدم نیستم”؛ بدون گناه انجام بدی (بله نکته اینجاست که مسلما شما هستی که داری با کارهای بد سرگرم میشی و لذت میبری و اگه فکر میکنی این باعث میشه روحیاتت بد بشه و این حرفا. کوتاه بیا. این فقط یه تصور و ذهنیته که در تو وجود داره. چیزی از بیرون القا نشده). من کلا بازی زیاد میکنم و همه رو تشویق میکنم که جمعه بازی کنن. اگه تو طول هفته همه دور و برت هستن، اینکه بخواهی جمعه یه ذره تنها باشی؛ هم بد نیست. کلا آدما مواد مخدرن.
    به خاطر اون عکسای قشنگ خواستم از “بدن” بگم و اون حرفا. ولی خب اون جور که تیتر شما از پر شدن گوش شکایت کرد (البته شعر فقط منظورش پر شدن از مواد مخدر نیست و اشاره ای هم به اون درد و شکنجه ی کذای سرب مذاب ریختن در گوش داره لابد) و با این سوال مسخره و کسالتبار شما، روضه رو کشونده شد به این طرف صحرای کربلا.
    خب پس پر واضح و مبرهن است که جمعه اصلا کسل کننده نبود چون نشستم یه تیکه های تکراری از این “ریک اند مورتی” رو دیدم. بازی کردم. تمرین کردم. به این و اون فحش دادم. بعدشم رفتم که بخوابم در حالی که به “بیدار شدن سُدُم و گومُرا”ی “تریون” گوش میدادم.

نظر شما