صبح جمعه با گوشه: می‌تونی مشت منو وا بکنی

Ramesh
صبح جمعه با گوشه این هفته مارتیک دارد، عهدیه و رامش و خیلی‌های دیگر از قدیمی‌ها. این‌ها را که گوش می‌کردم با خودم فکر کردم قبلا عادت نداشتم این جور موسیقی گوش کنم. چرا الان؟ نه این که الان شیفته این موسیقی باشم اما راحت‌تر گوش می‌کنم تا سال‌ها قبل. تا نظر شما چه باشد.


آهنگهای این هفته در یوتیوب:

عکس یک، رامش (آذر محبی)

2 Comments

  1. داور پاسخ

    من با( گوشه) بتازگی آشنا شده ام ٫کارتون خیلی درسته ٫لطفاً همینطور ادامه بدین . صبح جمعهٔ شما٫ منو اینبار به روزهای روشن و شاد دههٔ پنجاه میبره. براتون آرزوی موفقیّت و شادکامی دارم.

  2. شاهین پاسخ

    آدما عوض میشن خب دیگه. البته منظورم این نیست که مثلا اخلاقشون لزوما عوض میشه. نه؛ خیلی کلی تر. هر چند خیلی از اینها رو میشه جز چرت و چرتها دسته بندی کرد (خداییش اونی که میخونه هر کی یارش خوشکله جاش تو بهشته رو باید برد یه کناری نشوند. یا احمقه یا مسته. بدون شک.). که البته حتی اونهایی که شما “شیفته” شون هستی هم مستثنی نیستن. ولی هر چقدر شما بیشتر میفهمی و بیشتر میبینی میشنوی؛ خب لابد بیشتر میتونی از این ترانه ها چیزهایی برداری.
    خداییش اصلا آرمیک شروع کرد گیتار بزنه یه لحظه گفتم “چی؟ آرمیک کجا بوده؟” نگاه کردم دیدم نوشته شهریار قنبری. که خب واقعا خواننده خوبیه لابد. ولی من نفهمیدم چی خوند. این آرمیک چنان انگشتاش رو گیتار میرقصه و چنان صدایی میسازه که دیوونه میکنه. خب این آدم برای هر کی بزنه آدم خوشش میاد. یه بار داشتم آرمیک گوش میدادم و از اون تریملوهای معروف میزد که یکی به من گفت این همه میگی داریوش چرته پس چرا گوش میدی و من هم گفتم نادانی بیش نیستم. ولی واقعیت اینه که من داریوش نشنیدم به اندازه کافی (مگه میشه ایران زندگی کنی و داریوش و ابی نشنیده باشی. هر جا ملت جمع میشن، ابی میخونن دسته جمعی.) ولی این آرمیک سبک و سیاق خاص خودش رو داره که واقعا شاهکاره. حالا در مورد قضیه شما هم خواستم بگم به گیتار ربط داره چون آهنگا، گیتار خوبی داشتن. حتی اگه ساده بودن باز هم جلب میکرد شنونده رو. شنیدن کوردها و حتی نواخته شدن به صورت آرپژ، شما رو به فضایی میبره که یادت میره یکی این وسط داره میخونه “هرکی یارش خوشکله جاش تو بهشته”! که البته بعدش که فکر کردم دیدم یه ارتباطی هم به شکم باید داشته باشه. چون فقط گیتار نیست. گیتار میاد. جاش رو به ماندولین میده. بعدش پیانو هست. مخلوط رشته و برنج. و در آخر زایلیفونه رو رشته پلو. شایدم دلتون برا دست پخت عصاران تنگ شده. دیگه من نمیدونم مشتتون خیلی محکم پیچیده. ( به من نگو مثلا تجارب زندگی؛ شما رو یاد غم و اینکه “وای من اگر نیایی” میندازه. چون اون بلاخره میاد و آخرش شما ازش طلاق میگیری و همه چی ختم به خیر میشه انشاالله. ولی این ترانه اس که این وسط قربانی بازی های شما میشه). خداییش این موسیقی خیلی بیشتر از لحظاتی گذرا از زندگیه.

نظر شما