شمردن قدمها و حساب و کتاب کالریها با تلفنهای هوشمند، دیگر وقت و حالی برای فهمیدن بدنمان نگذاشته. دیگر به خودمان اعتماد نداریم. ورزش و نرمش کردن، بیش از آنکه تجربه ارتباط ذهن با بدن باشد، تبدیل به پدیدهای شده که ذهن را از طریق ابزار و گجتهای ورزشی و باشگاههای بزرگ و کوچک، به بدن وصل میکند.
به جای گوش کردن به حرف بدن، مثلا وقتی یک لیوان آب میخواهد، نه غذا، دلش به جای قهوه، چرتزدن میخواهد یا ناگهان قند خون به شدت پایین میافتد ولی شمردن میزان کالری مجاز، اجازه خوردن چیزی را نمیدهد… به جای همه این شرایط عادی که بدن با ما حرف میزند، به مشورت و مصلحت «فیتبیت» گوش میکنیم و گارمین و دهجور «ردیاب تناسب اندام و ورزشی» دیگر که از سر و کولمان آویزان است.
[alert type=secondary close=no]
دیوید سداریس، نویسنده آمریکایی گفته وقتی فیتبیت (دستبند ردیاب تناسب اندام) را راه انداخته بوده، متوجه شده که این فنآوری کوچک، الهامبخش او شده؛ او هر شب بعد از شام به جای لم دادن روی کاناپه، قدم میزده. اما با خراب شدن فیتبیت، راهپیمایی طولانی بعد از شام برایش بیمعنی شده چون چیزی برای شمردن و حسابوکتاب قدمهایش نداشته است.
[/alert]
انواع «نرمافزار و برنامه ورزش و سلامت» روی موبایل، مچبند و ساعتهای مرتبط، رفتار خیلی از ما را در مورد توجه به سلامت و ورزش تغییر داده و انگار بیشتر به ابزار و گجتهای ورزشی علاقمندیم و درباره آنها کنجکاویم، تا خود سلامت و نوع خورد و خوراک که میتواند بیماریزا باشد.
بیشتر این ابزار و گجتها با شمردن میزان محدودی از حرکت (تعداد قدم، ضربان قلب و …) تحلیل نصفونیمهای از سلامت به آدم میدهند. در حالیکه سلامت آدمها، سیاه و سفید نیست. دو ساعت کار با یک دستگاه ورزشی نمیتواند اثر پیتزای سنگین شام را از بین ببرد. سلامت آدمها به چیزهای متنوعی مثل عوامل ژنتیک هم وابسته است.
برخی معتقدند استفاده از این ردیابهای ورزشی و کالریشمارهای نرمافزاری، یکجور «روراست نبودن» با خودمان است. این همه ابزار، «خوداندیشی» را از بین برده. فارغ از مد و پسند دیگران و خودنمایی، این مچبندهای همیشه همراه با وسواسی که برای شمردن قدمها و مسافتها به وجود میآورند، چقدر علمی و واقعی هستند که در اِزایش حواس ما را از چیزی که واقعا نیاز داریم، پرت میکنند؟
[alert type=secondary close=no]
یادداشت کردن وسواسگونه کالری، ما را سالمتر نمیکند، چون بدن، کالری یک گرم شکر را متفاوت با یک گرم چربی میسوزاند. با این حال، کمحوصلگی و فرهنگ سادهسازی ما میخواهد این مفهوم پیچیده را ساده کند. پیشنهاد برخی از ورزشکاران بیاعتقاد به این نرمافزارها این است که وقتی را که صرف یادداشت و دنبال کردن تعداد کالری میکنیم، صرف خواندن درباره نمک، شکر و چربی و شیوه سوختوساز آنها در بدن کنیم و به جای تظاهر به متخصص تغذیه بودن، یاد بگیریم چطور صنایع غذایی سرمان را کلاه می گذارند.
نبرد بین گوشکردن به بدن خودمان و نیازهای بدن بر اساس تنظیمهای گجتها و تلفنهای هوشمند، با تبلیغات و رونق بازار این ابزار ورزشی، شدیدتر میشود. کمکم آدمها فراموش میکنند که پیگیری اعتیادآور تکتک کالریها مشکلی را حل نمیکند و بیشتر اضطرابآور و تنشزاست.
شرکتهای بزرگ هم از همین اضطراب و لذت دروغی که به آدمها میدهند، سود دهها جور ساعت و مچبند و موبایل را میبَرند و ما را از برقراری ارتباط ذهنی مستقیم و بیواسطه با بدنمان دورتر میکنند. چون «حس و اتفاقی است که از اعتقاد به نیروی فکری خود، مشاهده و قضاوت و تجربه شخصی نمیآید و چیزی است که قدرتی آن را توصیه کرده و اکثریت قبولش دارند.*» اینها باعث میشوند فراموش کنیم بعد از دویدن یا پیادهروی طولانیمدت چه لذتی همه وجودمان را پر میکند.
ورزشکارانی که این وسایل را دوست ندارند، معتقدند میتوان زندگی عادی (بیسیگار و دود و دَم) با برنامه غذایی قابل قبول (حذف یا کاهش الکل و غذاهای چرب) داشت تا هم لذت ببریم و هم بدن سالم داشته باشیم. «ورزش» باید بخشی از زندگی روزمره آدمها باشد و بدن حرفش را بیواسطه به ما بگوید. ورزش میتواند کار ِ خانه باشد یا یک پیادهروی معمولی و بیدغدغه برای لذتبردن از هوا.
[/alert]
با نگاهی به این نوشته و این پژوهش.* اریش فروم
عنوان این نوشته، اسم یکی از نرمافزارهای کالریشمار
نظر شما