دخترانی که انگشتر و گوشواره گرانقیمت و شکیلشان را با روسری، بالاپوش رنگی و شادشان هماهنگ میکنند… از مد، تعریف مستقل و دوگانهای میسازند هم برای زیبایی هم برای دفاع از خود: مفهومی که هر وقت لازم شد، تبدیل به حجاب شود و هر وقت زماناش رسید، دوخت ظریف و برش زیبا و شیک تکتک اجزا، مشخص شود.
این دختران گاهی آنقدر شلوغ و درهم میپوشند و از سروگردن و دستهایشان، طلا و نقره و بدلیجات آویزان میکنند که یگانگی هرکدام به چشم نمیآید.
گاهی هم ترکیببندی آنقدر تک و خاص میشود که نشستناش کنار بقیه لباسها، چشمنواز، مطبوع و دلپذیر میشود.
طبقه اجتماعی این دختران تا حدی با سر و وضع و رنگ و لعاب لباس و زیور و زینتشان مشخص است؛ با کیف لویی ویتان و کفش شانل، دستبند و گردنبند ولنتینو، سوارووسکی و بالنسیاگا، ساعت پاتک فیلیپ و رولکس و لباسهای رنگارنگ بنانا ریپاپلیک و بربری…
اما همه این زیباییها در خیابانهای تهران و گوشهوکنار ساختمان و بوتیکهایی به چشم میآید که صاحب این محل هر روز در عکسهایش ثبت میکند. او در این محل تعریف دیگری از پوشش و حجاب در ایران داده، چیزی متفاوت با نگاه رسانهای معمول و غالب بعضی از رسانهسازها.
نظر شما