چیزهایی درباره گروه نقاشان «سوارکار آبی» شنیده بودم، که کاندینسکی و چند نقاش مشهور دیگر در آلمان راه انداخته بودند اما هرگز چیزی درباره دو زن نقاشی که از آدمهای کلیدی این گروه بودند، نشنیده بودم؛ گابریله مونتر که از نقاشان اکسپرسیونیست آلمان بوده، با واسیلی کاندینسکی، فرانتس مارک و چند نقاش دیگر، گروه نقاشان سوارکار آبی را در آلمان راه میاندازند که با شروع جنگ جهانی اول این گروه از هم میپاشد؛ یک دلیلش اجبار اعضای روسی گروه، به مهاجرت از آلمان بوده.
گابریله سال ۱۸۷۷ در خانوادهای در برلین بهدنیا آمد که بر خلاف رسم و رسوم رایج آن روزگار، با هنرمند شدن دخترشان مشکلی نداشتند. چون به دلیل جنسیتش نمیتوانست در محیط آکادمیک آن روزهای آلمان درس بخواند، خانوادهاش برای او آموزگار خصوصی گرفتند. سال ۱۸۹۸ پس از مردن پدر و مادرش، با خواهرش به آمریکا سفر کرد، در این سفر که با کُپه پول ارثی خانواده، رها و آزاد انجام میشد و دو سال طول کشید، گابریله خودش را بهتر شناخت و علاقهاش به نقاشی و مجسمهسازی و کلا هنر را جدیتر گرفت.
نخستین استاد جدی او در نقاشی، واسیلی کاندینسکی بود و او اولین کسی بود که گابریله را در نقاشی جدی گرفت. گفته شده رابطه دوازده ساله آنها فراتر از یک رابطه حرفهای بوده.
گابریله مدتی کارهای نقاشان دیگر را کپی میکرد تا کمکم شیوه خودش را پیدا کرد. در جریان جنگ جهانی دوم که نازیها بعضی کارهای هنری را نابود میکردند، گابریله از جمله تابلوهایی از کاندینسکی را پنهان کرد و آنها را از نابودی نجات داد. کاندینسکی که به مسکو رفته بود از همسرش جدا شد اما با گابریله ازدواج نکرد و تصمیم گرفت با زن روسی دیگری زندگی کند و گابریله هم دیگر خبری از کاندینسکی نگرفت یا نشنید. گابریله مونتر، سال ۱۹۶۲ در خانهاش درگذشت.
نقاشیهای او هرچند که بیشتر با رنگهای روشن و درخشان کشیده شدند، اما شاید آدمهای نقاشیهایش غمگین به نظر میرسند.
نقاشی یک: صبحانهٔ پرندگان
نظر شما