پیانو مینوازد. کارهایش را دنبال میکردم تا اینکه روزی نوشت آهنگسازهای ایرانی مثل کلنل علینقی وزیری و حسین سنجری را خوب میشناسد. برای «گوشه» پیغام داد زمانی که در ایتالیا موسیقی میخوانده از دوستان ایرانیاش، تار زدن را یاد گرفته.
فیووس والاخیس، یونانی است و سال ۱۹۵۹ در آتن به دنیا آمده. هشت ساله بوده که پیانو را شروع میکند و در سالهای اوج موسیقی پاپ و راک، این سبکها را هم امتحان میکند. بعد از آن است که سراغ سازهای زهی شرقی مثل باغلاما و تار ایرانی میرود.
آن روزها، فیووس به نظر من آدم تنهایی میآمد. تا وقتی فقط موسیقیاش را میشنیدم و عکس کوچکاش را کنار کارهایش میدیدم؛ مردی مسن با موهای سفید و عینکی سیاه که در بعضی از سایتهای موسیقی به شدت فعال و چراغاش شبانهروز سبز بود. در روزهای پرتنش ترکیه، آهنگی را با پیانو اجرا کرد و به معترضان ترک در پارک گزی تقدیم کرد. در چند هفته پرسروصدای مصر، برای معترضان مصری هم یک آهنگ نوشت و اجرا کرد.
بعدها برایمان نوشت، هر روز نت مینویسد و آهنگ میسازد اما تا همین چند وقت پیش فقط در گروههای کوچک ۵۰ نفره کنسرت برگزار میکرد: «تا اینکه یک روز صبح که بیدار شدم، تصمیم گرفتم، موسیقیام را فقط با دوست و خانواده شریک نشوم. قبلا گیج بودم. تکنوازیهای وابسته به پیانوی من با این همه سبکهای تازهای که به وجود آمده، گیجام کرده بود. سالها تصور میکردم، بین این همه موسیقی و این همه ساز، صدای پیانو من چه حرف تازهای دارد؟ چه تاثیری در این دنیای پر از موسیقی میگذارم؟»
شب، سکوت، فکروخیال، چهارم ژوئن، تکنوازی پیانو
گفتوگو با خودم و مردم. تنها زمانی که در تمام روز دارم تا تکههای خودم را کنار هم بگذارم و از خود بیخود شوم. بدون هیچ کنترلی… کاملا آزاد… نه قانونی و نه باید و نبایدی…
سالهای ۱۹۶۷ تا ۷۴ میلادی، سالهای ناآرامی در یونان بود. فیووس در اوج دوران دیکتاتوری، کودتای نظامی و بازداشت فعالان اجتماعی و نویسندگان، یونان را ترک میکند. او به تورین در ایتالیا میرود و موسیقی کلاسیک را در کنار رشته کامپیوتر در دانشگاه، ادامه میدهد. اما از همان زمان با خودش عهد میبندد در مقابل جریانهای سیاسی سکوت نکند. برایمان نوشته آن سالها، ملودی و شعر، فقط گوشنواز نبود و آدمها را تکان میداد و بر فضای جامعه هم تاثیر میگذاشت.
فیووس در دوران جوانی در کنار دانشگاه، شبها، در بارهای تورین، پیانو مینواخت. روزها هم به شکل خصوصی پیانو درس میداد و برای خودش موزیسین آزادی بود که شبانهروز مینواخت و تمرین میکرد. همان سالها بود که جایزه دوم یونسکو را برای «موسیقی اصیل کودکان» گرفت. در دانشگاه هم با دانشجویان و موزیسینهای زیادی از سراسر دنیا آشنا شد؛ از جمله ایرانیانی که میگوید صدای تارشان شبیه سازهای زهی یونانی بود. موسیقی کلاسیک ایرانی جذباش کرد و با سبک، ریتم و ردیف موسیقی سنتی ایرانی آشنا شد و تار زدن را یاد گرفت.
برای «گوشه» نوشته: «نمیدانم سبک موسیقیام چیست. تمام این سالها، یاد گرفتم، موسیقی باید روح آدم را نوازش کند. باید قلبت را پر کند. باید تکانات بدهد. اگر این کارها را نکرد، بیاندازش دور.»
اینها از جمله کارهایی است که فیووس برای «گوشه» فرستاده و زیر هرکدام در موردشان توضیح کوتاهی داده. به نظرم خودش را دستکم میگیرد و فروتنانه میگوید کار خاصی نمیکند. برای همین درباره این سری کارها نوشته:«شاید این آهنگها، ارزشی نداشته باشند، ولی من دوستشان دارم چون همه وجودم را در آنها میبینم.»
آهنگ تولد، ۵۴ سالگی، تکنوازی پیانو- ژوئن ۲۰۱۳:
امروز روز تولدم است. یک نفر ایمیلی فرستاده و نوشته این تکه موسیقیای که گذاشتهام، خیلی غمگین است. به نظر من این آهنگ، درون وجود من است. شاید هم روح مدیترانهایام باشد. تصویر مردی که روی تپهای نشسته و به دریا خیره شده و به سالهای از دست رفتهاش فکر میکند و با آرامش برای روزهای بعدش برنامهریزی میکند.
آهنگ شبگرد، تکنوازی پیانوـ برپایه شعری از نیکوس گاتسوس، شاعر یونانی:
مصرـ چهارم ژوئیه ۲۰۱۳ـ تکنوازی پیانو
باید تغییر دهیم. چند آدم دیگر باید در دنیا برای آرمانها و آرزوهایشان برای زندگی بهتر فرزندانشان بمیرند؟
ترکیه، چهارم ژوئن ۲۰۱۳، ما باید چیزی را تغییر دهیم، تکنوازی پیانو
او در کنار بعضی آهنگهایی که خودش از پایه مینویسد و مینوازد، گاهی بعضی از کارهای معروف مثل «حکومت نظامی» ساخته میکیس تئودوراکیس را هم اجرا میکند با کمی تغییر و بداههنوازی.
عکس یک: دیمیتریس ماکریگیاناکیس.
تیتر از اینجا.
نظر شما