سینما گوشه، سینمای کوچک خیالیست که ممکن است بین پیشنهادهایش که شاید موضوع مشترکی داشته باشند، فیلمی برای دیدن پیدا شود. هر پنجشنبهای که آپاراتچی سینما فرصت کند و برنامه نمایش فیلم سینمایش را روی تابلوی سینما بنویسد، اینجا هم بهروز میشود. آپاراتچی، برای بازارگرمی، زیر اسم فیلم هایش چیزهایی مینویسد در مایههای «سراسر پند و اندرز» یا «آخرین سئانس».
هرچند که خیلی کم مصاحبه میکند و می گوید هرچه مردم کمتر دربارهاش بدانند، او کارش را راحتتر انجام میدهد ولی حرفهایش به خصوص درباره زنها، عربهای آمریکا و بعضی همکارانش، دردسر ساز بوده.
تصویرش در فیلم درخشش، تبدیل به شمایلی شد که فراتر از سینما بر در ودیوار بعضی شهرها نقاشی شد.
تلفن موبایل ندارد، ۳۰ سال یک مرسدس بنز ۶۰۰ داشته که میگوید بهترین ماشین تمام دوران است، گفته تقریبا همه کارگردانها ازش خواستهاند کمی تندتر دیالوگهایش را بگوید. گاهی که ازش پرسیدهاند چه نصیحتی برای مردم دارد، گفته از نصیحتکردن بدش میآید چون مردم نصیحت را به کار نمیگیرند، عینک ریبن معروفی دارد که گفته بدون آن، من یک پیرمرد چاق ۷۰ ساله هستم، وقتی خبرنگاری ازش خواسته بود عینکش را برای عکس بردارد، به خبرنگار گفته بود «غریبی؟»
این پنجشنبه در «سینما گوشه» چند فیلم از جک نیکلسون ببینیم که شاید کمتر از بقیه فیلمهایش مشهور باشند.
آخرین ماموریت:
خوشگذرانی در جهنم.
جک نیکلسون که نقش ملوان نیروی دریایی آمریکا را بازی میکند ماموریت دارد با دوستش، ملوان جوانی را که میخواسته ۴۰ دلار از صندوق صدقات موسسه خیریه همسر ژنرال بدزدد، به زندان تحویل دهد.
دو ملوان با دیدن جوانی متهم و حکم ۸ سال زندانش، تصمیم میگیرند قبل از تحویل او به زندان با هم خوش بگذرانند.
مجله پرمیر سال ۲۰۰۶ فهرستی از ۱۰۰ بازی برتر سینما را منتشر کرد که بازی نیکلسون در این فیلم در رتبه ۱۲ است.
آخرین ماموریت، ۱۰۴ دقیقه، آمریکا، ۱۹۷۳
پنج قطعه آسان:
راندن در خط سرعت بزرگراه به ناکجا.
رابرت که نوازنده پیانو بوده، کار و خانواده را رها کرده و در چاههای نفت، کارگری میکند. وقتی با شنیدن خبری از خانواده به آنها سر میزند، بین او و خانواده با فرهنگاش ماجراهایی میگذرد…
اسم فیلم از کتابی برای آموزش پیانو به مبتدیها گرفته شده. ماجرای فیلم در خانوادهای از طبقه متوسط آمریکا میگذرد که شاید شباهتی هم به خانواده کودکی جک نیکلسون داشته باشد؛ نیکلسون درباره خانوادهاش گفته، خواهرش در واقع مادر او بوده.
پنج قطعه آسان، ۹۶ دقیقه، آمریکا، ۱۹۷۰
درباره اشمیت:
زندگیام، کسی را تغییر داد؟
داستان فیلم با بازنشستگی آقای اشمیت که کارمند شرکت بیمه است، شروع می شود…
کارگردانش الکساندر پین است که دو سال پیش برای فیلم فرزندان، جایزه اسکاری هم بُرد.
درباره اشمیت، ۱۲۵ دقیقه، آمریکا، ۲۰۰۲
حالا که صحبت «درباره اشمیت» شد، نیکلسن درباره تنهایی گفته «برای مدتها از تنهایی میترسیدم. باید یاد میگرفتم چطور تنها باشم. و هنوز زمانهایی هست که فکر میکنم اوه! باید با یکی حرف بزنم وگرنه دیوانه میشوم. ولی من دوست دارم تنها باشم. حالا تنهام. واقعا تنهام. شکوه بزرگی در تنهایی هست.»
گفته وقتی بخشهای مربوط به نقشش را در فیلمنامه فیلم دوران مهرورزی (شرایط مهرورزی هم ترجمه شده) خوانده، میدانسته که برای بازی در این نقش، یک جایزه اسکار خواهد گرفت.
هر دفعه در «سینما گوشه» یک جوری به «ایزی رایدر» میرسیم و هربار سران گوشه میگویند «ننویس آقا، ایزی رایدر را همه دیدهاند» بازیاش در نقش وکیل خاکی فیلم ایزی رایدر، آنقدر چشم آنتونیونی را گرفت که برای بازی در فیلم مسافر، نیکلسون را انتخاب کرد.
نظر شما