در نزدیکی میدان صنعت در شهرک غرب تهران، در گوشهای کمی دورتر از شلوغی و ترافیک میدان، مجسمه فولادی که اسمش «رعد» است روی زمین لم داده و انگار مثل صاعقهای که به زمین خورده، سر جایش خشکاش زده است.
این صاعقه را هومن مهدیزاده جعفری ساخته و جز این مجسمه، یک مجسمه کروی بزرگ هم به اسم کورال (مرجان) در مجموعه مسکونی دیدی (dd) بین محمودآباد و نور در مازندران ساختهاست.
برای من این مجسمه انتزاعی با خطهای تند و گوشههای تیزش، انگار از آسمان بر سر میدان فرود آمدهاست و مردم را نگاه میکند. شاید از ترافیک و شلوغی میدان به این گوشه فرار کرده باشد یا شاید خودش مسؤول این شلوغی و آلودگی است و آنجا لم داده و از دیدن اینهمه سروصدا و آلودگی، لذت میبرد.
چه خوب که در شهر، برای سلیقه مردمی که مجسمههای واقعگرا را از انسان، حیوان، گیاه یا کلمهها میپسندند، مجسمههایی وجود دارد، اما ما هم مردمانی هستیم که این جور مجسمهها که خیالپردازیمان را بهکار میگیرند، میپسندیم.
هومن متولد ۱۳۶۴ است، کارشناسی مجسمهسازی خوانده و دانشآموختۀ کارشناسی ارشد نقاشی در دانشگاه هنر تهران است.
فکر کردم بهجای نوشتن معرفینامهای درباره او و کارهایش، بخش کوتاهی از این نوشتهاش را بر نمایشگاه «هیاهوی بسیار برای هیچ» بازنویسی کنم:
“همیشه وقتی نوبت به حرفهای جدی و نصیحتهای سرنوشتساز میرسد، هیچکس برایم از امکان احساس پوچی بعد از تلاش، صحبت نمیکند و این موضوع همیشه به گونهای احمقانه سانسور میشود.
همیشه صحبت از تکاپو و حرکت به جلوست، همیشه پدرها و مادرهایمان آینده درخشانی را برایمان تجسم کردهاند که نتیجه تلاش و دویدن است؛ البته آفرین به آنها که نقش پدرانه و مادرانه خود را به خوبی به جا آوردهاند ولی نکته اینجاست که آنها این خیال خوش را با خود از دنیا میبرند.”
چندتا از کارهای هومن مهدیزاده را اینجا ببینید:
نظر شما